چشم هایت را ببند
بگذار دریا آرام بگیرد
ماه بی روبند است،
و من محکوم به اعدام،
بسته بر تیرکی رو به دریایم
فریاد می زنم، چشم هایت را ببند
خواست که بمیرم،
باور نمی کنی؟
ننویسم
و نوشته هایم را زمزمه نکنم،
از یاد ببرم، انسان بودن را،
و تنها زن باشم،
زمانه، بی بخشش از تو بسیار می خواهد...
?
هر چند که انسانها در طول تاریخ اشتباهات کوچک و بزرگ زیادی را در راه رسیدن به موفقیت مرتکب شده اند، اما چیزی که مایه تعجب و شگفتی است این است که این اشتباهات به کرّات در حال تکرار بوده، هستند و شاید در آیندهای نه چندان دور دوباره توسط نسل بعدی انسانها تکرار شوند!
هر چند که انسانها در طول تاریخ اشتباهات کوچک و بزرگ زیادی را در راه رسیدن به موفقیت مرتکب شدهاند، اما چیزی که مایه تعجب و شگفتی است این است که این اشتباهات به کرّات در حال تکرار بوده، هستند و شاید در آیندهای نه چندان دور دوباره توسط نسل بعدی انسانها تکرار شوند!
با کمی مطالعه و تحقیق در مورد این اشتباهات به این نتیجه میرسیم که متأسفانه به جای اینکه میزان اشتباهات با افزایش درک و آگاهی انسانها کاهش پیدا کند روز به روز در حال افزایش است. هر چند که انسان در حال حاضر در حال گذران عمر خود در عصری است که به نام «عصر فضا» نام گرفته است؛ ولی دقیقاً مرتکب همان اشتباهات اخلاقی در راه رسیدن به موفقیت می شود که انسانها در 2000 سال یا حتی قبل از آن مرتکب میشدند.
امروزه خردمندان جوامع به این باور رسیدهاند که تأمین سعادت و خوشبختی انسان تنها با کمک پیشرفتهای علمی میسر نبوده و تحقق کامل این هدف تنها به افزایش معنویات در زندگی بستگی دارد
تاریخ نشان داده است که هر چند انسانها در اعصار گذشته دانش و تخصص علمی کمتری داشتهاند ولی در عوض از کیفیت روابط اجتماعی بسیار خوبی برخوردار بودهاند. در گذشته انسانها برای برقراری ارتباط با یکدیگر نیاز به گذران دورههای آموزشی نداشتهاند؛ ولی در عصر حاضر یکی ازبزرگترین مشکلات انسانها این است که چگونه خود و احساسات انسانی خود را نسبت به همسر، فرزندان، دوستان و سایرین بیان کرده و به راحتی بتوانند در محیط خانواده یا اجتماع با آنها ارتباط برقرار کنند.
این موضوع از آنجایی حائز اهمیت است که عدم توجه به این بحران! و صرف زمان برای مطالعه اشتباهاتی که انسانها برای رسیدن به موفقیت مرتکب شدهاند، باعث کاهش کیفیت روابط فردی و اجتماعی انسانها در آینده خواهد شد و زندگی معنوی و اجتماعی او را با خطرات جدی روبهرو مینماید.
متأسفانه شاهد این موضوع هستیم که فساد اخلاقی (از هر نوع) ناشی از استعمال روشهای غلط برای رسیدن به موفقیت یا قدرت در جوامع انسانی روز به روز در حال گسترش بوده و عدم تصمیمگیری سریع و به موقع در مورد آن، اثرات سوء غیرقابل جبرانی در تاریخ بشر بر جای خواهد گذاشت.
امروزه خردمندان جوامع به این باور رسیدهاند که تأمین سعادت و خوشبختی انسان تنها با کمک پیشرفتهای علمی میسر نبوده و تحقق کامل این هدف تنها به افزایش معنویات در زندگی بستگی دارد. هر چند که خداوند متعال هیچ وقت انسان را در پیمودن راه زندگی در این دنیا تنها نگذاشته و جوامع انسانی را با فرستادن پیامبران و امامان مورد رحمت و هدایت خود قرار داده است، اما متأسفانه تعدادی از انسانها با گمراه کردن دیگران هیچ وقت اجازه ندادند که عظمت (الهی)، هدایتگر زندگی انسانهایی باشد که در تلاش برای رسیدن به موفقیت بوده یا هستند و در این بین تنها انسانهای معدودی توانستهاند به نسبت استعداد و دریافت خود به درجهای از کمال برسند.
به نظر میرسد که قرن بیستویکم، قرنی باشد که انسانها در آن گرایش بیشتری در مسیر معنویات و اخلاقیات از خود نشان داده و از معنویت به عنوان آخرین سلاح بشریت برای بازگرداندن انسان به مدار اصلی انسانیت خویش استفاده نمایند.
چیزی که مایه تعجب و شگفتی است این است که این اشتباهات به کرّات در حال تکرار بوده، هستند و شاید در آیندهای نه چندان دور دوباره توسط نسل بعدی انسانها تکرار شوند!
برای روشنتر شدن موضوع، بیایید نگاهی به تعدادی از اشتباهاتی که انسانها در طول تاریخ برای رسیدن به موفقیت مرتکب شده و میشوند، داشته باشیم و اینگونه تصمیم بگیریم که نه تنها آنها را تکرار نکرده، بلکه قسم یاد کنیم که آنها را یک به یک از زندگیمان حذف کنیم.
خوشبختی به قیمت بدبختی دیگران
قرنهاست که بشر دچار توهم حزنآور و غمانگیزی در زمینه رسیدن به قدرت شده و همین توهم باعث بروز نبردهای خونین و بیعدالتیهای فراوانی در سراسر جهان شده است. توهم این است که تعدادی از انسانها فکر کرده و میکنند که میتوانند از ضرر و بدبختی دیگران به خوشبختی برسند؛ به همین دلیل در جستوجوی راههایی برای سوءاستفاده و اغوای دیگران بودهاند. متأسفانه این مشکلی است که هنوز دست از گریبان تعدادی از انسانهای تشنه قدرت و موفقیت برنداشته است. بسیاری از مردم احساس میکنند که میتوانند با خراب کردن دیگران یا خردهگیری از آنها به موفقیت برسند. یک ضربالمثل قدیمی میگوید «دو راه برای داشتن بلندترین ساختمان در شهر وجود دارد. یکی این است که تمام ساختمانهای بلند شهر را خراب کنی و دوم این است که روی ساختمان خودت کار کنی و آن را بلندتر کنید»! این مطلب دقیقاً در مورد مسائل سیاسی، اقتصادی و زندگی شخصی تکتک انسانها نیز صادق است.
نگرانی از مسائلی که خارج از کنترل شماست
نگرانی ازمسائل خاصی که با گذر زمان حل میشود فقط نیروی انسان را هدر میدهد. خداوند گاه معجزات خود را در مکانهای باور نکردنی و به دست افرادی دور از انتظار و در زمانهایی غیرقابل تصور به انجام میرساند. زندگی نیز ما را دقیقاً به آن طرف راهنمایی میکند، اما از راههایی که انتظارش را نداریم. گاهی اوقات این امر سبب گیج شدن ما میشود و ما را به اشتباه دچار این تردید میکند که در مسیر اشتباهی قرار گرفتهایم. ظاهراً مردم در دنیای قدیم نیز انرژی فراوانی را صرف نگرانی در مورد اموری میکردند که خارج از کنترل آنها بوده است. از آن زمان تاکنون نیز تغییر کمی در این جهت ایجاد شده است. معلمی در این خصوص گفته است: اول اینکه بیمعنی است در مورد چیزی نگران باشی که کنترلی بر آن نداری؛ زیرا اگر تو بر آن کنترلی نداری، معنی ندارد که در مورد آن نگران باشی. دوم اینکه این هم بیمعنی است که در مورد چیزهایی که بر آن کنترل داری نگران باشی؛ زیرا اگر واقعاً کنترل داری، نگرانی معنا ندارد.
عدم حذف غیرممکن در زندگی
روزی سرخپوستی تنها در جنگل گردش میکرد. او یک تخم عقاب را روی زمین دید و به خیال اینکه یک تخممرغ معمولی است آن را در لانه یک مرغ گذاشت. جوجه عقاب نیز همانند دیگر جوجههای مرغ از تخم بیرون آمد و مانند آنها شروع به راه رفتن و دانه خوردن کرد. یک روز زیبای بهاری، عقاب کوچک که اندکی بزرگتر شده بود، متوجه پرواز پرنده زیبا و باشکوهی در آسمان شد. پرسید این چه پرندهای است؟ مرغ با مهربانی پاسخ داد. این یک عقاب است. زیباترین و قدرتمندترین پرنده دنیا! عقاب کوچک با خود اندیشید که چهقدر خوب بود اگر او هم عقاب بود و میتوانست مثل عقاب پرواز کند. اما چون باور داشت که یک جوجه مرغ معمولی است، خیلی زود همه چیز را فراموش کرد و تمام عمرش را مثل یک مرغ خانگی زندگی کرد!
جایی در مغز شما قرار دارد که سالهاست در آن بذرهای موفقیت خفتهاند و حال آنکه اگر این بذرها را در مغز خود فعال کنید، با قدرت رشد خود میتوانند شما را به اوج برسانند؛ جایی که کمتر کسی میتواند تصور رسیدن به آن را حتی در خیال خود ببیند. اگر شما طالب پیروزی هستید اما فکر میکنید توانایی آن را ندارید، موفق نمیشوید. فراموش نکنید که ذهن نیمههوشیار نمیتواند فرق بین افکار مثبت و منفی را تشخیص دهد. تنها معیار ذهن نیمههوشیار افکاری است که شما بیشتر در مورد آنها فکر میکنید. اگر بیشتر به موفقیت فکر میکنید، ضمیر ناخودآگاه شرایط درونی و بیرونی را طوری تغییر میدهد که به خواسته خود برسید. اما اگر دائماً به مسائل منفی و ترس از شکست فکر میکنید، حتی اگر از بهترین امکانات هم برخوردار باشید به علت تفکر منفی، خود شما خودتان را از درون شکست دادهاید. بهتر است فراموش نکنید که ضمیر ناخودآگاه کور است و نمیتواند میزان دارایی یا کمبودهای مادی شما را ببیند. او فقط احساس میکند. به هر موضوعی بیشتر فکر کنید آن را در درون شما به صورت یک قانون درمیآورد.
برای رسیدن به موفقیت، تنها کلمه غیرممکن را از فرهنگ لغات زندگیتان حذف کنید و دیگر و تحت هیچ شرایطی به او اجازه بازگشت ندهید. چون نمیتوانید کاری را انجام دهید، فوراً برچسب غیرممکن بر آن نزنید. زمانی که برادران رایت میخواستند ماشینی بسازند که در هوا پرواز کند، همعصران او همه با هم یکصدا گفتند که این کار غیرممکن است. ولی حالا هر کسی در هر جای دنیا میداند که آنها توانستند با کمک یکدیگر با تمام افکار عصر خود بجنگند و رؤیایشان که فتح آسمان بود را به حقیقت تبدیل کنند.
ترس از ریسک کردن برای پیروزی
آنهایی که واقعاً قدر چیزهای باارزش را میدانند، حاضرند بهای آن را نیز با جان و دل بپردازند. کسی که آرزویی در سر دارد ولی حاضر نیست که بهای آن را بپردازد، فقط افسوس آن رؤیا را نصیب خود کرده است. هر چیز باارزشی قیمتی دارد. اگر شیئی، مقام یا موفقیتی نظر انسان را جلب میکند، باید بهای آن را بپردازد. ترس از شکست چیزی است که انسانهای بیشماری را از انجام کارهایی که به آن علاقه دارند، دور نگه میدارد. ترس از شکست مخصوص انسانهای سادهاندیشی است که فکر میکنند بدون از دست دادن چیزی میتوانند چیزی را به دست آورند. فراموش نکنید که برای به دست آوردن چیزی حتماً و حتماً چیزهایی را از دست میدهید. این بسته به ارزش چیزی دارد که مایلید آن را به دست آورید. گاهی اوقات ارزش چیزهایی که به دست آوردهاید، بسیار بیشتر از چیزهایی است که به منظور کسب موفقیت از دست دادهاید. اما گاهی اوقات هم ارزش چیزی که به دست آوردهاید، بسیار کمتر از آنی است که شما بابت آن بهای سنگینی را پرداخت کردهاید. فکر نکنید که انسانهای گذشته تمام سکوهای موفقیت را از آن خود کرده و دیگر چیزی برای شما باقی نمانده است که بخواهید برای رسیدن به آن تلاش کنید. دنیا پر از فرصتهای مناسبی است که هنوز کسی در مورد آنها کاری انجام نداده است. شعار خواستن، توانستن را هرگز از یاد نبرید.
محدود دیدن
هیچ وقت فکر نکنید که به انتهای خط رسیدهاید و دیگر کاری نمانده که شما انجام ندادهاید. تا انسان، انسان است و دنیا، دنیاست، همیشه فرصت برای انجام کارهای خاص وجود دارد. هیچ مرزی و هیچ مانعی برای انسانهای بااراده وجود ندارد. انسانهای بااراده هیچوقت خود را محدود مرزهای تعیین شده نمیکنند و با تمام کردن تحصیلات آکادمیک، دست از تحصیل و پرورش ذهن خود برنمیدارند. متأسفانه چنین قبول کردهایم که خواندن و مطالعه کردن فقط به منظور قبولی در امتحان و کسب مدرک بالاتر است و هنگامی که مدرک میگیریم، نیاز به مطالعه تمام میشود!! چنین تفکری نشانه سقوط شما در آیندهای نه چندان دور است.
اهداف شما قربانی افکار دیگران
تاریخ نشان داده است که انسانهای موفق کسانی بودهاند که حاضر نشدهاند افکار خود را به هیچ قیمتی به دیگران بفروشند. افراد موفق تاریخ همواره از میان انسانهایی برخاستهاند که افکار متفاوت و درستی را برای خود برگزیدهاند و برای اثبات صحت و درستی آنها واقعاً تلاش کردهاند. انسانها اکثراً خود را قربانی افکار منفی دیگران میکنند. نتیجه چنین اقدامی این است که دیگران به راحتی میتوانند افکار خود را به شما تحمیل کنند. هیچ کس مایل نیست که به او امر و نهی کنند و به او بگویند که باید چگونه زندگی کند. یکی از علائم اختصاصی افراد اهل عمل این است که آنها هیچ علاقهای به کنترل دیگران ندارند. شما باید این حقیقت را همواره به خاطر داشته باشید که خودتان باید باغبان زندگیتان باشید. هرگز سعی نکنید که سبک زندگی خود را به دیگران تحمیل کنید؛ حتی اگر شما خوشبختترین انسان روی زمین هستید، هیچوقت آنها را وادار نکنید که مانند شما زندگی کنند. خودتان را از این افکار زائد که دیگران چه باید بکنند یا نکنند، خلاص کنید. زمانتان را صرف اجرای طرحهای زندگی خودتان کنید و کمتر دیگران را به پیروی از نحوه زندگی خود مجبور کنید.
فکر کردن به محدودیتها قبل از اقدام به عمل
یکی از نوابغ تاریخ با عمل خود این تفکر زائد را بیاعتبار کرد که برای رسیدن به موفقیت باید از امکانات برخوردار بود. گاندی با ایمانی که به موفقیت داشت توانست کاری انجام دهد که برای همیشه نام او را در تاریخ بشر زنده نگاه خواهد داشت. او در مقایسه با همه همعصران خود از قدرت بالقوه بیشتری برخوردار بود و این در حالی بود که او از مبانی ظاهری قدرت مانند پول، ابزار جنگی، سرباز و... هیچ بهرهای نداشت. او توانست بذر ایمان را در ذهن 200میلیون انسان بکارد و آنها را علیه دشمن بسیج کند و باعث استقلال کشورش گردد. او فراموش نکرده بود که لزوماً همیشه قویترینها یا ثروتمندترینها پیروز نمیشوند. پیروز کسی است که فکر میکند می تواند پیروز شود. در عصری که او زندگی میکرد، ثروتمندان زیادی زندگی میکردند؛ ولی کدام یک از آنها در تاریخ این کشور، صاحب نام و اعتباری برای خود شدهاند؟! او میدانست که ایمان تنها عاملی است که به کمک آن میتواند نیروی فراست الهی را در خدمت خود بگیرد. او چگونه به این قدرت رسید؟
باز کردن ذهن به روی هر نوع فکر
ذهن انسان مانند کندوی زنبور است. هیچ زنبور آلودهای حق ورود به کندو را ندارد و هنگام ورود توسط نگهبانان کندو کشته میشود. اگر شما هم میخواهید طعم ثروت و موفقیت را بچشید، باید کندوی مغز خود را با افکار شاد و سالم پر کنید تا بتوانید احساس نشاط و شادابی را از آن به درون زندگیتان منتقل کنید. متأسفانه کندوی مغز انسان هیچ نگهبانی ندارد که مانع از ورود افکار آلوده به ذهن شوند. شما برای انتخاب افکارتان حق انتخاب دارید؛ ولی فراموش نکنید که ضمیر ناخودآگاه انسان تفاوتی میان اندیشههای مخرب و سازنده قائل نیست. هرچه به او بدهید، با آن تغذیه میشود. همه چیز به این بستگی دارد که به چه افکاری اجازه ورود به ذهن میدهید. زمان آن رسیده است که ویزای اقامت افکار منفی را در ذهنتان باطل کنید و آنها را از ذهن خود خارج کنید. به یاد داشته باشید که افکار انسان قدرتی معادل نیروی برق دارند. اگر از نیروی برق درست استفاده کنید، میتواند باعث پیشرفت صنعت گردد؛ در حالی که در صورت کاربرد غلط، میتواند جانتان را از شما بگیرد. افکار انسان نیز دقیقاً چنین قدرتی دارند. اگر از افکار مثبت استفاده کنید، میتوانید به اوج برسید؛ در غیر این صورت همیشه در قعر باقی خواهید ماند.
باور به شانس بد
ذهن نیمههوشیار اندیشههای منفی یا مخرب را درست به همان شکل اندیشههای سازنده به عمل تبدیل میکند. این همان پدیده غریبی است که میلیونها نفر آن را تجربه کردهاند و بسیاری آن را بدبیاری یا بدشانسی میدانند. این در حالی است که کسی بدشانس آفریده نمیشود. میلیونها نفر از مردم کره زمین گمان میکنند محکوم به فقر و شکست و ناکامی هستند. احساس میکنند نیرویی بر آنها حاکم است که مانع از ابتکار عمل آنها میشود. این در حالی است که خود این اشخاص باعث بدبیاری خود هستند، زیرا ذهن خود را تحت تأثیر باورهای منفی قرار دادهاند. احساس دلسردی و ناامیدی تمام وجودشان را پر کرده است و احساس میکنند که در این دنیا هیچ چیز امیدبخشی برای آنها وجود ندارد و آنها همان کسانی هستند که محکومان ابدی سرنوشت هستند که هیچ چیز از خودشان نداشته و مجبورند دوران محکومیت زندگی خود را در زندان دنیا سپری کنند! فیلسوفان و دانشمندان بسیاری در طول تاریخ تلاش کردند به انسان بیاموزند درمان مشکلات انسان از طریق تغییر ذهنیت او امکانپذیر است؛ اما انسانهای کمی موفق شدند صدای آنها را بشنوند و به گفتار آنان عمل کنند. هر چند که آنها در زمانی دیگر و شرایطی کاملاً متفاوت با ما زندگی میکردهاند؛ اما صدای آنان هرگز خاموش نخواهد شد. شما هم میتوانید آن را گوش کنید فقط اگر واقعاً بخواهید.
ندیدن عواقب و پیامدها
اغلب اعمال انسانی به صورت مقطعی و بدون فکر به آینده صورت میگیرد. انسانهای بیشماری وجود دارند که بدون تفکر و پیشبینی عواقب احتمالی اعمال خود تصمیم به کاری میگیرند و در آخر هنگامی که شکست به سراغ آنان میآید، انگشت اتهام خود را به سوی دیگران نشانه میروند. متأسفانه هنگامی که انگشت اتهام خود را به سمت دیگران نشانه میگیریم و آنان را به عنوان عاملان اصلی شکستهایمان معرفی میکنیم، فراموش میکنیم که یک انگشت به سوی آنها و سه انگشت به سوی خود ما اشاره میکند؛ اما ما فقط آن یک انگشت را میبینیم!
در اندیشه گذشته
میگویند گذشته چراغ راه آینده است؛ اما این به این معنی نیست که اگر گذشته موفقی نداشتهاید، در آینده نیز بدبخت خواهید بود. به جای اینکه بیشتر زمان خود را صرف فکر کردن به گذشته کنید، خود را ترغیب کنید که به آینده مثبتی فکر کنید. گذشته، همانطور که از اسم آن پیداست، گذشته و به تاریخ پیوسته است. به جای فکر کردن به ناکامیهای گذشته، برای آینده خود برنامهریزی کنید. اما فراموش نکنید که نباید تاروپود آن از جنس گذشته باشد. برنامهای میتواند شما را به خوشبختی برساند که تاروپود آن از جنس آینده و امید به موفقیت باشد. هنگامی که برای خود برنامهریزی میکنید، به یاد داشته باشید که خود شما مسئول تکتک اعمالتان هستید. پس هنگام تصمیمگیری یک چشمتان را هم به آینده بدوزید.
سطحینگری
یکی از بزرگترین دلایل شکست انسان این است که معمولاً از روی ظاهر رقبای خویش در مورد توانایی آنان قضاوت میکند. هیچ کسی را در هیچ مقام و شأنی نباید دستکم گرفت. فراموش نکنید که ذهنیت منفی نسبت به دیگران هرگز نمیتواند باعث موفقیت شما گردد. در هر کجای این دنیا که زندگی میکنید، درسی از ایمان برای شما در نظر گرفته شده؛ فقط باید چشمهایتان را باز کنید و با تأمل به آنها نگاه کنید. از مناظر زیبای طبیعت گرفته تا کوچکترین ماهی دنیا که در اعماق اقیانوسی تاریک زندگی میکند، هر کدام درسی از ایمان را در خود پنهان کردهاند. تنها چیزی که انسان به آن نیاز دارد، اطاعت است. خداوند به تعداد تکتک انسانها راهی برای رسیدن به موفقیت ترسیم کرده است. هر کسی فقط باید به دنبال راه خودش باشد. تنها در صورتی میتوانید راه حقیقیتان را در زندگی پیدا کنید که قبل از اینکه به سهم مادی خود از دنیا بیندیشید، به این فکر کنید که "که هستید" و هدف از خلقت شما در این دنیا چه بوده است. باید به پاسخ این سؤال برسید که خلق این همه زیبایی برای چه بوده و در عوض خداوند از شما چه انتظاری دارد؟ علت اینکه بیشتر انسانها در زندگی شکست میخورند، این است که قبل از اینکه به این موضوع بیندیشند که کیستند و برای چه آمدهاند، به دنبال سهم مادی خویش از دنیا میگردند و زمانی متوجه اشتباه خویش میگردند که دیگر زمانی برای جبران باقی نمانده است.
عبرت نگرفتن از شکست
هلن کلر چند روز پس از تولدش ناشنوا، نابینا و لال شد. به رغم این همه بدبیاری، او توانست نام خود را در لیست بزرگان تاریخ بشر ثبت کند. او توانست با اراده خود ثابت کند که اگر کسی خود را شکستخورده نپندارد، در شمار شکستخوردگان قرار نمیگیرد. برای رسیدن به موفقیت باید به مطالعه شکستها پرداخت. باید همانند کیمیاگران قدیم که در جستوجوی راهی برای تبدیل فلزات به طلا بودند، در جستوجوی هنری بود که بتوان به کمک آن از شکستهایمان برای موفقیتهای حتمی آیندهمان پله بسازیم. بتهوون آهنگساز آلمانی نیز ناشنوا بود؛ ولی به یکی از بزرگترین آهنگسازان جهان تبدیل شد. نام اشخاصی مثل بتهوون، هلن کلر و... تا دنیا باقیست، بر سر زبانها خواهد ماند. زیرا آنها در ذهن خود رؤیایی دیدند و برای تبدیل آن به واقعیت، از هیچ تلاشی کوتاهی نکردند.
حرف آخر:
چند هزار سال قبل، پیشینیان برجسته ما، روی همان خاکی راه میرفتند که ما امروزه راه میرویم؛ از همان هوایی تنفس میکردند که ما امروز تنفس میکنیم (آلودگی را فراموش کنید)؛ همان ستارگانی را نظاره میکردهاند که ما شبها به آن نگاه میکنیم؛ از گرمای همان خورشیدی برای رشد محصولاتشان استفاده میکردند که امروز ما استفاده می کنیم و آنها هم نگرانیهایی را داشتهاند که امروز ما داریم. برای رسیدن به موفقیت، باید به مطالعه تاریخ پرداخت و اسرار پیروزی بزرگان تاریخ را لابهلای صفحات پرگردوغبار آن خارج کرد. هدف از مطالعه تاریخ باید رسیدن به این فهم باشد که این متفکرین میخواستند که ما با چه چیزهایی آشنا شویم و از چه مسائلی برای رسیدن به موفقیت فاصله بگیریم. این ضربالمثل فرانسوی را به یاد داشته باشید که «غیرممکن، غیرممکن است» شما میتوانید افکار منفی ـ که همانند خاری هستند ـ را از مغزتان خارج کرده و به جای آن گل سرخ بکارید. در زمان چیدن خارها، ممکن است سختیهای زیادی را تحمل کنید؛ اما به این موضوع ایمان داشته باشید که اگر بتوانید سختی این کار را تحمل کنید، به زودی صاحب باغی میشوید که بوی خوش گلهای آن تمام زندگی شما را تحت تأثیر قرار میدهد.
منبع: روزنامه همشهری
دریا را خواب دیده ام
و امروز چشم هایت را
پنهان شدی
و تنها خیالت ماند
غرق شدم
و باز چشم هایت مرا به ساحل رساند
خوابیدن در هر شب آسان است ولی مبارزه با آن مشکل است.
نشان دادن پیروزی آسان است ولی قبول کردن شکست مشکل است.
حظ کردن از یک ماه کامل آسان است ولی دیدن طرف دیگر آن مشکل است.
زمین خوردن با یک سنگ آسان است ولی بلند شدن مشکل است.
لذت بردن از زندگی آسان است ولی ارزش واقعی دادن به آن مشکل است.
قول دادن بعضی چیز ها به بعضی افراد آسان است ولی وفای به عهد مشکل است.
گفتن اینکه ما عاشقیم آسان است ولی نشان دادن مداوم آن مشکل است.
انتقاد از دیگران آسان است ولی خودسازی مشکل است.
ایراد گیری از دیگران آسان است عبرت گرفتن از آنها مشکل است.
گریه کردن برای یک عشق دیرینه آسان است ولی تلاش برای از دست نرفتن آن مشکل است.
فکر کردن برای پیشرفت آسان است متوقف کردن فکر و رویا و عمل به آن مشکل است.
فکر بد کردن در مورد دیگران آسان است رها ساختن آنها از شک و دودلی مشکل است.
دریافت کردن آسان است اهدا کردن مشکل است.
حفظ دوستی با کلمات آسان است حفظ آن با مفهوم کلمات مشکل است.
منبع:asriran.com
زیبا چه مهمان می شوی بر قلب بی دروازه ام
مهمان ابری، آسمان مهمان دردی تازه ام
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد. پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود. مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ... نتیجه اخلاقی : مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود! وثابت کنیم که از یک الاغ کمتر نیستیم.
منبع:ajib-ziba.blogsky.co
29 راز مدیریتی جک ولش در جنرال الکتریک" |
سترس:
عموماً استرس می تواند از محیط (استرس موقعیتی) یا از ویژگی ها و خصوصیت های شخصی فرد (استرس ذهنی) ناشی شود. استرس موقعیتی می تواند از همه مسایل زندگی ما سرچشمه بگیرد. ما در خانه، مدرسه و در روابط متقابل با افراد دیگر و علاوه بر این ها، در محیط کار در معرض عامل استرس آفرین گسترده و فراوانی قرار داریم.
بدون تردید، همه این منابع گوناگون استرس روی هم انباشته شده و به سطح عام استرس ما اضافه می شود. به این معنا که استرس به وجود آمده در خانه می تواند به استرس ناشی از کار افزوده شود و بالعکس. بیشتر محققین استرس این مساله را تشخیص داده و تاکید می کنند که زمان مطالعه استرس توجه به تصویر همه جانبه کل استرس فردی مهمتر است تا توجه به تنها استرس ناشی از محیط کار می باشد.
?منابع سازمانی استرس کاری: استرس آفرین های موقعیتی
بخش اعظم استرس کارگری از عوامل استرس آفرین محیط کار سازمانی ناشی می شود. قسمتی از این استرس سازمانی از خود وظایف کاری، مانند ضرورت های فیزیکی و روان شناختی انجام وظایف به وجود می آید. استرس سازمانی، از آنجایی که سازمان های کاری نظام های پیچیده اجتماعی هستند که در آنها یک کارگر باید با افراد بی شماری در تعامل باشد ممکن است از نقش های کار بروز کند. بنابراین، انواع گوناگون روابط کاری که باید به منظور عملکرد موفقیت آمیز وظایف کاری برای کارگر ایجاد و اجرا شود می تواند به استرس منجرگردد. این دو نوع استرس موقعیتی ـ استرس ناشی از وظیفه کاری و نقش کارـ می تواند به مقدار زیادی توسط اقدامات مدیریت سبک و قابل تحمل شود.
?استرس آفرین های مربوط به وظایف کار
سنگینی کارـ یک منبع عادی استرس ناشی از وظایف کار سنگینی کار است. که زمانی به وجود می آید که انجام وظیفه به سرعت زیاد، تولید بیشتر، یا تمرکز زیادتر نیازمند باشد. اعتقاد همگانی بر آن است که سنگینی کار یکی از بزرگترین عوامل استرس کاری می باشد. تحقیقات انجام گرفته درباره سنگینی کار نشان می دهد که این خصوصیت کار به شاخص های فیزیولوژیکی استرس مانند افزایش کلسترول خون و افزایش ضربان قلب، روان شناختی استرس، و بالاخره به کیفیت پایین کار و رضایت شغلی وابسته می باشد. در حقیقت، سنگینی کار به مثابه منبع عادی استرس برای مشاغل گوناگونی مانند کارکنان اداری، سربازان ، کنترل کنندگان ترافیک هوایی و کارکنان بهداشت و درمان معرفی شده است.
زیر بهره وری ـ در حالی که سنگینی کار می تواند موجب استرس شود، کار کم داشتن ـ زیر بهره وری ـ هم می تواند استرس آفرین باشد. زیر بهره وری، زمانی که کارگر احساس کند شغل او از تمام دانش، مهارت ها یا توانایی های مربوط به کار او استفاده کامل نمی کند، یا زمانی که شغل خسته کننده و یکنواخت است ممکن است به وجود آید. بعضی از فارغ التحصیلان دانشگاه در مناصب سطح پایین کار اداری یا ارائه خدمات به مشتری ممکن است به علت عامل زیر بهره وری و عدم استفاده از دانش و مهارت های خود احساس مقداری استرس کنند.
?استرس آفرین های مربوط به نقش کار
ابهام شغلی ـ منبع بالقوه استرس ناشی از نقش کار ابهام شغلی است که زمانی رخ می دهد که جنبه های مختلف یک شغل مانند وظایف و نیازمندی های آن به طور روشن و شفاف طرح نشده باشد. زمانی که کارگران از مسئولیت ها و وظایف خود مطمئن نیستند استرس بروز می کند. گاهی اوقات از ابهام شغلی به عنوان «عدم قطعیت شغلی» یاد می شود. با وصف این عدم قطعیت حاصل از عدم وجود بازخورند منظم عملکردی بکار برده شود که با نحوه انجام کار خوب یا ضعیف از طرف کارگر سرو کار دارد . تحقیقات انجام شده به این نتیجه رسیده اند که سرپرستان با روشن کردن نقش ها وظایف کار زیردستان می توانند در کم کردن عدم قطعیت شغلی تاثیر فوق العاده داشته باشند. درک این مساله که عدم قطعیت شغلی روی رضایت شغلی تاثیر منفی داشته باشد اهمیت نقش سرپرستان را در کاهش عدم قطعیت و استرس حاصل از آن برجسته می کند.
تعارض بین نقش ها هم می تواند رخ بدهد و هم می تواند به منبع استرس مبدل شود. برای نمونه، کار یک کارگر ممکن است به اضافه کاری طولانی نیازمند باشد که با نقش کارگر در خانواده به مثابه همسر یا ولی تعارض پیدا می کند. یا اگر کارگر مجبور باشد در کارخود نقش های متفاوتی را به طور همزمان به عهده بگیرد همین مساله ممکن است به استرس منجر گردد.
عدم کنترل - یک منبع مهم دیگر استرس کاری از این احساس عدم کنترل بخصوص در بین مشاغل سطوح پایین و یا در سازمان های ساختاری امری کاملاً عادی است. مشاغلی که کاملاً محدودند و قوانین بر آنها مسلط است آنچنان که کارگران نمی توانند هیچ نوع تاثیری در تصمیمات کار و شیوه عمل محیط کار داشته باشند احتمالاً و بخصوص برای آن کارگرانی که می خواهند در کارخود اثر گذار باشند، در ردیف مشاغل استرس آفرین قرار می گیرند. تحقیقات نشان داده اند که فراهم کردن نوعی قدرت کنترل روی محیط کار در کارگران از طریق شیوه هایی مانند توجه به نظریه آنها در فرآیند تصمیم گیری یا ایجاد امکان برای تنظیم نقشه وظایف خود، استرس کارگری را کاهش و رضایت شغلی را افزایش می دهد.
از طرف دیگر، بررسی هایی وجود دارد که معتقدند احساس عدم کنترل روی شغل خود ممکن است برای بسیاری از کارگران استرس آفرین نباشد و ممکن است این مساله درست باشد که انواع متفاوت کارگران کم و بیش نسبت به داشتن قدرت کنترل روی شغل حساس هستند. در حقیقت نتایج تحقیقات نشان داده است که این خصوصیات ویژه شخصیتی است که تعیین می کند آیا فردی به علت عدم وجود کنترل روی شغل خود دچار استرس می شود یا نه.
شرایط فیزیکی کار ـ شرایط فیزیکی در محیط کار یکی دیگر از منابع سازمانی است که به استرس کارگری منجر می شود . شغل هایی که باید در درجه حرارت بالا، سرو صدای زیاد و بلند، روشنایی ضعیف و تهویه نامناسب انجام شوند می توانند کاملاً استرس آور باشند. شغل های خطرناکی که موجب می شوند کارگر سلامتی خود را از دست بدهد، یا با خطر مرگ روبرو شود، یا احتمال قطع عضو درآن باشد از منابع دیگر استرس کاری هستند.
استرس درون فردی ـ یکی از بزرگترین منابع استرس کارگری از مشکلات ناشی از روابط درون فردی به وجود می آید. چنین استرس درون فردی از آن نوع استرس هایی است که تقریباً هر کارگر با آن سرو کار خواهد داشت. استرس درون فردی از مشکلاتی که در برقراری و حفظ روابط با دیگر افراد در محیط کاری وجود دارد نشات می گیرد. داشتن یک رئیس خشن و انتقادگر با روش مدیریت تادیبی برای هر کارگری استرس آور خواهد بود. علاوه بر این، استرس درون فردی وقتی به وجود میآید که همکاران در شرایط کشمکش آفرین قرار گیرند. برای مثال، دو کارمند مجبور باشند با هم کار کنند در حالی که باید برای یک مقام مهم در نظر گرفته شده اند. اگر هر دو کارمند مجبور باشند با هم کار کنند درحالی که باید برای یک مقام با هم به رقابت هم بپردازند ممکن است کار آنها برای هر دو فوق العاده استرس آفرین باشد شواهدی وجود دارد که سیاست های سازمانی، و مبارزه برای قدرت می تواند منبع پراهمیتی برای استرس ناشی از محیط کار باشد ناتوانی در کنارآمدن با کارگران دیگر، به هر دلیل که باشد، یکی دیگر از منابع کاملاً رایج استرس در محل کار محسوب می گردد.
تغییر سازمانی ـ آخرین منبع استرس آفرین سازمانی تغییر است. مردم معمولاً به برنامه کاری معین و ساختار کاری معین عادت کرده در مقابل تغییر مقاومت نشان می دهند. اکثر ما ترجیح می دهیم همه چیز ثابت و قابل پیش بینی باشد. ثبات در محیط کار راحت و اطمینان بخش به نظر می رسد. بنابراین تعجب آور نخواهد بود اگر تغییرات حاصله در سازمان کاری استرس آفرین جلوه کند. بعضی از موقعیت های متداول تغییر که به استرس کارگری منجر می شوند عبارتند از: سازماندهی مجدد شرکت، ادغام یک شرکت دیگر یا تصاحب یک شرکت توسط شرکت دیگر، تغییر در سیستم های کاری و تکنولوژی کار، تغییر در سیاست شرکت ، و تغییر در مدیریت و یا پرسنل شرکت. برای مثال، نتایج تحقیقات نشان داده اند که در شرایط تازه و ناآشنا تهدید کننده و چالش برانگیز پاسخ های فیزیولوژیکی استرس نیرومند تر می باشد. بدون شک واقعه ای مانند تجدید سازمان در یک شرکت، یا ادغام یا تصاحب توسط بسیاری از کارمندان به مثابه امری تهدید آمیز و استرس آفرین تلقی می شود.
?تکنو استرس
افزایش استفاده از سیستم های کامپیوتری در «عصر اطلاعات» با تکنولوژی عالی امروزی بدون شک بسیاری از شغل ها را تغییر داده است. بسیاری از کارکنان، از کارمندان تازه وارد گرفته تا مدیران و مجریان سطح بالا ، بخش اعظم وقت شان را در مقابل مانیتورهای کامپیوتری صرف می کنند. انقلاب تکنولوژیکی کمک کرده است تا بعضی از جنبه های تنفر انگیز شغل کاهش یابد . برای مثال تعداد کمی از کارگران امروزی مجبورند کارهای یکنواخت یا تکراری استرس آفرین را انجان دهند، چرا که این کارهای خسته کننده و تکراری را کامپیوتر ها سرانجام می دهند. با وصف این کارهای امروزی هنوز استرس آفرین می باشند. تکنولوژی مدرن در حالی که بعضی از منابع استرس کاری را کاهش داده اند ، در عمل سایر استرس آفرین ها را افزایش داده، و حتی شاید عوامل استرس آفرین جدیدی به وجود آورده اند . استرس آفرین های وابسته به عصر اطلاعات چه می باشند و کدام یک از کارگران احتمالاً بیشتر تحت تاثیر آن ها قرار می گیرند؟
استرس وابسته به تکنولوژی عالی را «تکنو استرس» نام گذاری کردند. تکنو استرس به صورت استرس ناشی از عدم قطعیت حاصله از تغییرات تکنولوژیکی بیان شده است. برای مثال چند دهه پیش، کارگران می توانستند کاری را شروع کنند یا یک حرفه را یاد بگیرند. شغل آنها در طی دوره کارشان تغییر برجسته ای نمی کرد . اما امروزه بسیاری از کارگران با شغل هایی مواجه هستند که دائماً همراه با تغییر ابعاد تکنولوژی تغییر می کند. علاوه برآن ، عدم قطعیت شغلی ممکن است برای کارگرانی که ناگهان کارشان کامپیوتری می شود و یا کارگرانی که می ترسند با بیشترکامپیوتری شدن عملکرد آنها، کارشان به مخاطره بیفتد استرس آفرین باشد.
تحقیقی با تاکید روی کاربر تکنولوژی های پیچیده مانند تبدیل کار به طرح سیستم های مبتنی به کامپیوتر در هفت شرکت اتریشی انجام پذیرفت. این تحقیق نشان داد که استفاده از تکنولوژی جدید به افزایش فوق العاده استرس کارمندی منجر شد، کارمندانی که درون این طرح تحقیقی قرار نداشتند نیز از تجربه استرس آنهم در سطوح بالا بر کنار نبودند.
استرس ناشی از تکنولوژی ممکن است از سنگینی کار به اضافه استفاده کمتر از مهارت ها، عدم وجود کنترل روی کار، و عدم وجود حمایت سرپرستی ناشی شود چنین عواملی اغلب با مشاغلی که در آنها کارمند باید در مقابل کامپیوتر بنشیند و داده ها را هر بار طی ساعت های متوالی به کامپیوتر وارد کند بدون اینکه دانش کافی، و یا اصلاً دانشی درباره کاربرد نهایی نتایج داشته باشد یا اینکه بتوان روی کامپیوتر، اولویت های کاری، یا تنوع وظایف کنترل چندانی اعمال کند همراه میباشد. مشاغل سطوح پایین مانند پردازش اطلاعات ، از مشاغلی مانند سرپرستی یا مشاغل حرفه ای ، آن هم در اصل به علت همین منابع استرس آفرین ناشی از تکنولوژی استرس بیشتری تولید می کنند. درست همین نتیجه در مطالعه انجام گرفته در جای دیگر ـ اتریش ـبدست آمده بود . سایر تحقیقات متوجه شدند که عدم وجوه خود مختاری و کنترل روی مواردی مانند برنامه ریزی وظایف شغلی می تواند به اضطراب ، افسردگی ، بیماری و انواع خاص سوء استفاده از مواد مخدر منجر گردد.
تردیدی وجود ندارد که قرن اطلاعات تداوم خواهد داشت و تغییر تکنولوژیکی خصلت ثابت محل کار خواهد بود. در نتیجه چنین تکنو استرسی احتمالا امری است دائمی ، به همین علت ایجاد شیوه های مناسب برای کمک به کارگرانی که با استرس منفی سرو کار دارند، بدون توجه به منبع استرس، از طرف یک سازمان ، موضوع بسیار پر اهمیتی خواهد بود.
مجید یوسفی
مجله گسترش صنعت
2006-06-2
آنچه در این مقاله می بینید حاصل تجربیات «جان اوشر» است. او صدها کالا را بهینه سازی یا ابداع کرده است یکی از این محصولات یک مسواک برقی است که تبدیل به پرفروش ترین مسواک آمریکایی شد و آنهم فقط در طول 15 ماه. کسانیکه با دنیای کسب و کار آشنا هستند به خوبی می دانند که این یک شاهکار است. او همچنین چندین کمپانی موفق را تاسیس کرده است. یکی از این کمپانی ها Cap Toys است که توانست به فروش 125 میلیون دلار در سال دست پیدا کند و سپس آن را به کمپانی «Hasbro» فروخت. اما یکی از بزرگترین کارهای او که کمک بزرگی به دنیای کسب و کار کرد این بود که شروع به تهیه لیستی از اشتباهات کرد که نباید در شروع یک کسب و کار جدید آن ها را مرتکب شد. این لیست حاصل تجربیات سالها ابداع و تاسیس کارهای جدید است.
جان 57 ساله می گوید: «بعد از اینکه شرکت خود را به «Hasbro» فروختم لیستی از همه اشتباهات خود تهیه کردم. اشتباهاتی که می دیدم دیگر کارآفرین ها هم مرتکب می شوند کارآفرین سریالی ما ادامه می دهد: «من می خواستم سازمانی تاسیس کنم و در بدو کار هیچ کدام از این اشتباهات را مرتکب نشوم و می خواستم بدانم به این روش می توانم یک سازمان ایده آل ایجاد کنم. او یک لیست غیر رسمی شامل 16 اشتباه تهیه کرد و سپس نهایتاً آن را به 17 تا رساند و حاصل تجربیات وی تاکنون در تحقیقات تجاری دانشگاه هاروارد مورد استفاده قرار گرفته است. و این لیست در رسانه ها و سخنرانی هایی که مخاطب آنها تجار و بازرگانان هستند مورد استفاده قرار گرفته است. او در سال 1999 این لیست را برای تولید مسواک برقی معروف خود به کار گرفت این کالا در سال 2001 میلادی وارد بازار شد و تبدیل به پرفروش ترین مسواک شد و در نهایت این کمپانی را به قیمت 475 میلیون دلار فروخت.
او می گوید: «من انتظار نداشتم این لیست واقعاً کار کند و شاید هم دیگر چنین موفقیتی تکرار نشود اما ما به این روش یک کسب و کار بی عیب و نقص را از شروع کار تا فروش آن ایجاد کردیم.»
اوشر همچنین یک ظرف شور برقی تولید کرد و آن را به شرکت «Procter & Gamble» (همان شرکتی که کمپانی مسواک برقی را خریده بود،) فروخت. جان اوشر همچنان در حال تولید کسب و کارها و محصولات جدید است و در این مسیر به تحقیقات خود ادامه می دهد. و می خواهد از تجربیات جدیدش چیزهای جدیدی یاد بگیرد. این مقاله هدیه یاد بگیر دات کام به همه افرادی است که می خواهند کسب و کاری جدید را آغاز کنند و راهی به سوی موفقیت بیش گیرند.
در خلال اشتباهاتی که اوشر ذکر می کند به کارآفرین ها می گوید که آنها که هستند و برای رسیدن به بالاترین سطح از تکامل چه کارهایی باید انجام دهند.
اشتباهاتی که همه مرتکب می شوند
اشتباه اول: بیشتر افراد معمولاً به اندازه کافی برای تحقیقات روی طرح و ایده خود وقت صرف نمی کنند تا ببینند واقعاً ارزش آن را دارد یا نه و به همین دلیل شکست می خورند این معمولاً مهمترین اشتباه همه است. به اعتقاد اوشر 9 نفر از هر 10 کارآفرین به خاطر اینکه طرح و ایده آنها ارزشی را که تصور می کردند نداشته است شکست می خورند. گاهی افراد آنقدر شور و شوق به انجام کار جدید دارند که از تجزیه و تحلیل آن غافل می شوند. و همین باعث شکست آنها می شود آنها ممکن است بسیار با استعداد و لایق باشند و هر کاری که از دستشان بر می آید انجام دهند ولی به نتیجه مناسبی دست پیدا نمی کنند چون قدم اول را مشکل دار برداشته اند. یعنی ایده با ارزشی انتخاب نکرده اند.
اشتباه دوم: تخمین نادرست از بازار، تعداد مشتریان احتمالی، زمان بندی و قسمتی از بازار که نصیب آنها خواهد شد. بیشتر افراد کارآفرین آنقدر درباره طرح ها و کارهای جدید خود هیجان زده هستند که توجه نمی کنند و چند نفر مشتری واقعی آنها خواهند بود. آنها می گویند اگر کل بازار 50 میلیون مصرف کننده داشته باشد و فقط 2 درصد از بازار مشتری ما باشند آنگاه 1 میلیون مشتری خواهیم داشت حال آنکه 2 درصد از بازار رقم بسیار بالایی است و بیشتر کسب و کارها زیر 1 درصد مشتری دارند.
اشتباه سوم: کم تخمین زدن سرمایه و زمان مورد نیاز. آنها سرمایه مورد نیاز را براساس اشتباه اول تخمین می زنند. افراد در ابتدای کار برای محیط اداری، مبلمان، کامپیوترها و استخدام یک مدیر فروش و ... پول زیاد خرج می کنند. به عبارت کارهایی انجام می دند که هزینه بر و هزینه ساز است و به امید اینکه فورش بالایی داشته باشند.
همه این هزینه ها به امید حجم بالای فروش در مدتی کم انجام می شود. آنها فکر می کنند خیلی زود سود بالایی نصیبشان می شود ولی در عمل چنین اتفاقی نیمی افتد و ناگهان متوجه می شوند همه سرمایه خود را خرج کرده اند و پولی برای ادامه کار ندارند. و در این زمان هزینه های پیش بینی نشده هم وجود دارند بنابراین همیشه سرمایه ای بیش از آنچه در ابتدا به نظر می رسد نیاز است حتی اگر صرفه جویی های لازم انجام شود.
اشتباه چهارم: تخمین اشتباه در حجم فروش و زمانبندی. آنها تخمین درستی از بازار و تعداد مشتریان ندارند بنابراین برای این قسمت از کسب و کار خود پروژه های زیاد اجرا می کنند. آنها می گویند 200 میلیون خانه وجود دارد و کافیست به X تعداد از آنها جنس خود را بفروشم. اما چون در زمان محدودی که در نظر گرفته بودند به میزان فروش مورد نظر خود نمی رسند شکست می خورند و هیچگاه فرصت پیدا نمی کنند حجم فروش کافی داشته باشند.
اشتباه پنجم: سرمایه پروژه ای را بسیار کم تخمین می زنند. برای اجرای هر پروژه از طراحی تا تولید کالا همیشه به سرمایه ای بیش از آنچه تصور می کنید نیاز است. همچنین دلایل ناشناخته ای وجود دارند که هزینه اجرای یک پروژه را بالا می برند. بنابراین هنگام اجرا پروژه شما با کمبود منابع روبرو می شود و پروژه کند و محدود می گردد.
اشتباه ششم: افراد زیادی استخدام می کنند و برای دفتر، مبلمان و تجهیزات اداری هزینه زیادی می کنند. اکنون شما فروش کم و هزینه های زیادی دارید. این مشخصه سازمان هایی است که هر روز شکست می خورند و نمونه های زیادی از آنها را می توانید ببینید. همه اینها از اشتباه اول ناشی می شود: شکست بدلیل عدم تحقیق کافی درباره ارزش طرح و فرصتی که می خواهید روی آن سرمایه گذری کنید.
اشتباه هفتم: نداشتن طرح و نقشه برای عدم کامیابی احتمالی. حتی اگر در تمام برآوردها و تخمین ها بسیار واقع گرایانه عمل کرده باشید باز هم وقایع پیش بینی نشده وجود دارند. ممکن است شرایط بازار عوض شود، بانک به تعهدات خود پایبند نباشد، بهره بانکی عوض شود، برای حمل و نقل محصول محدودیت هایی ایجاد شود و بسیاری موارد از این قبیل که اگر هر کدام از اینها اتفاق بیفتد مقصر شما نیستید. یا به عبارت دیگر این مشکلات ناشی از ضعف طرح نیست، اما اتفاق می افتد. بیشتر مواقع کسانی که کار جدیدی را آغاز می کنند احساس می کنند هر گاه به مشکلی برخورد کردند کسی یا چیزی هست که به آنها کمک کند. و به همین دلیل از قبل نقشه ای برای شرایطی ناگواری که ممکن است پیش بیاید ندارند و در صورت وقوع چنین شرایطی کل زحمات و سرمایه آنها در خطر خواهد بود.
اشتباه هشتم: شریک کردن افراد غیر لازم یا اشتباه. شما فقط به افراد مشخصی به عنوان شریک نیاز دارید. به عنوان مثال بیشتر مواقع به پول نیاز دارید، و شرکایی پیدا می کنید که آنها هم به پول نیاز دارند. یا بسیاری مواقع افراد خلاق که ایده هایخوبی هم دارند دوستان خود را به عنوان شریک انتخاب می کنند. بسیاری افراد برتری های راهبردی را ندارند یا اعتبار کافی را برای شراکت ندارند. حال چنین افرادی قرار است مثلاً 25 درصد از شرکت شما را صاحب شوند. چنین کاری کاملاً اشتباه و غیر ضروری است. قبل از اینکه افراد بخواهند در دارایی یا طرح شما شریک شوند، باید آن را بدست آورند. (یعنی برای شراکت خود پول، اعتبار و وقت خود را گرو بگذارند و زحمت بکشند.)
اشتباه نهم: افراد را برای راحتی خود استخدام کنید نه به خاطر مهارتهای مورد نیاز آنها. در اولین شرکت هایی که بنا کردم خویشاوندانم را استخدام کردم. این کار بسیار ساده بود اما بسیاری از آنها برای کاری که من نیاز داشتم فرد مناسبی نبودند. و اخراج کردن افراد کار ساده ای نیست به خصوص اگر از فامیل و آشنا باشند. برای استخدام افراد زمان بیشتری صرف وقت کنید و براساس مهارت ها از بین آنها انتخاب کنید. شما به افرادی با مهارت بسیار بالا احتیاج دارید. که بتوانند در شرایط نامناسب به کسب و کار شما کمک کنند، به عبارت دیگر آچار فرانسه باشند. و اگر افراد نامناسب استخدام کنید، درست زمانیکه به آنا احتیاج دارید کسب و کارتان را با مشکل مواجه می کنند.
اشتباه دهم: غفلت از مدیریت قسمتهای مختلف سازمان. این مشکل معمولاً همیشه اتفاق می افتد. آنها معمولاً نیمی از وقت خود را به کارهایی می پردازند که 5 درصد از کل فعالیت ها هم نیست. و از قسمت های دیگر غافل می شوند. شما باید نسبت به کل سازمان خود دید داشته باشید. ولی معمولاً کسانی که کسب و کاری را اداره می کنند این دید جامع را از دست می دهند. و بیشتر انرژی خود را برای اداره قسمتی از سازمان به کار می گیرند تا اینکه کل سازمان را رهبری و مدیریت کنند. وقتی محصولات مختلف را تولید می کردم و گاه برای بعضی از آنها افرادی را استخدام می کردم و نتیجه آن را با تصویر بزرگی که در ذهن داشتم در کوتاه مدت و بلند مدت مقایسه می کردم که آیا به اهداف تعیین شده رسیده ام یا نه. به عبارت دیگر ارزیابی کارهای انجام شده و مقایسه آن و با اهداف و برنامه ها سبب می شود دید کاملتری داشته باشید. پس سعی کنید آن تصویر بزرگ را در ذهن خود داشته باشد و مرتباً آن را با وضعیت کنونی خود مطابقت دهد.
اشتباه یازدهم: پذیرفتن غیر ممکن بودن، ساده تر از پیدا کردن راه حل مناسب است. من مهندسی داشتم که بسیار ماهر بود ولی هر گاه ما می خواستیم وسیله ای را اصلاح یا بهینه سازی کنیم می گفت: شما نمی توانید به این روش این کار را انجام دهید. «و من باید مطمئن می شدم که به آسانی حرف هایش را قبول نیم کردم. من باید دیدی فراتر می داشتم. اگر می خواهید یک کارآفرین باشید باید بتوانید کارهای جدیدی انجام دهید. افراد زیادی به شما خواهند گفت این ممکن نیست.» ولی نباید این حرف ها را به آسانی قبول کنید یک کارآفرین خوب همیشه راه حل مناسبی پیدا می کند.
اشتباه دوازدهم: توجه بیش از اندازه به حجم فروش و تعداد مشتریان به جای اینکه به سود دهی کسب و کار توجه شود. افراد معمولاً بیشتر به حجم و مقیاس توجه می کنند. بیشتر کار آفرین ها تمایل دارند بگویند سازمانی را اداره می کنند که بسیار بزرگ است، تعداد زیادی پرسنل دارد، این مقدار مساحت دارد و این قدر فروش دارد. معمولاً ما تمایل داریم در ذهن خود کسب و کاری بزرگ را پرورش دهیم تا اینکه به فکر ایجاد کسب و کاری پر سود باشیم. اما بدانید که بانکداران و کارشناسانی که سازما شما را برای خرید یا سرمایه گذاری بررسی می کنند از یک سازمان زیادی بزرگ خوششان نمی آید. کارآفرین ها معمولا افرادی خلاق و فنی هستند ولی باید یاد بگیرند یک مدیر و بازرگان خوب هم باشند.
اشتباه سیزدهم: به جای اینکه به دنبال حقیقت باشید به دنبال تأیید هستید. این اشتباه بسیار متداول است شما می خواهید کاری را شروع کنید، بنابراین با افرادی که برای شما کار می کنند صحبت می کنید. با خانواده و دوستان صحبت می کنید. اما درحقیقت به دنبال تأیید کار خود هستید. و به دنبال حقیقت نمی گردید. بلکه به دنبال کسی هستید که به شما بگوید کار درستی انجام می دهید. اما همیشه حقیقت غیر از این است. ما محصول خود را آزمایش می کنیم و به حرف آزمایش کنندگان گوش می دهیم که ببینیم چه می گویند. و به جای اینکه برای حقیقت ارزش قائل شویم بیشتر به حرف مردم که می گویند «اوه این فوقالعاده است» اهمیت می دهیم.
اشتباه چهاردهم: از دست دادن سادگی دید. بیشتر کاآفرین ها در آن واحد روی چند قسمت کار می کنند ولی هیچکدام را به درستی انجام نمی دهند. به جای اینکه تمرکز خود را روی انجام درست همه کارها برای فروش هر چه بیشتر داشته باشند. آنها توجه کارمندان و وقت خود را برای انجام کارهای زیادی در آن واحد تقسیم می کنند. بنابراین کالای اصلی آنها به خوبی تولید نمی شود چون آنها کارهای زیادی انجام داده اند و از اصل قضیه دور شده اند. آنها کالایی دارند و می گویند می خواهند آن را به Wal-Mart (یک فروشگاه زنجیره ای معروف در آمریکا) بفروشند. پس از مدتی می گویند می خواهند محصول خود در شبکه فروش خانگی بفروشند و سپس می گویند فروشگاه های هدیه هم به نظر خوب می رسند. و از این دست.
اشتباه پانزدهم: هدف بلند مدت و مقصد حرفه ای شفاف و واضح نیست. هدف بلند مدت شما باید مشخص باشد. این بدان معنا نیست که شما عوض نمی شوید، اما وقتی که هدفی را تعیین می کنید باید به آن سمت نشانه گیری کنید. این حرف ها وقتی اهمیت پیدا می کند که افراد می خواهند محصول خود را تعیین کنند. و می پرسند چه محصولی انتخاب کنم؟ (تولید کنم؟) پاسخ بستگی به این دارد که چه کاری را می خواهید انجام دهید. اگر می خواهید با این کار یک سازمان چند میلیون دلاری تاسیس کنید. شاید باید روی کالای خود تجدید نظر کنید. ولی اگر هدف شما یک شرکت کوچک است قضیه فرق می کند. یا اگر می خواهید کسب و کاری راه بیندازید که اعضای خانواده خود را مشغول به کار کنید بحث دیگری است. و شاید در این گونه موارد خیلی نیازی به اهداف بلند مدت نداشته باشید ولی اگر هرف کسب و کار شما شفاف و مشخص باشد. در موفقیت آن تاثیر زیادی دارد.
اشتباه شانزدهم: از دست دادن تمرکز و هویت. برای خلق یک سازمان با ارزش این مشکل را بیان می کنم. سازمان شما خود یک کالا است. شرکت ها و سازمان های زیادی هستند که سعی می کنند اهداف زیادی را در آن واحد دنبال کنند و به جای اینکه یک کسب و کار متمرکز، معتبر و دارای هویت داشته باشند، فعالیتی شلوغ و درهم دارند. وقتی که کسب و کار جدیدی راه می اندازید بسیار مهم است که روی هدف و هویت شرکت تمرکز داشته باشید. اجازه ندهید قدرت سازما شما روی اهداف مختلفی که به نتیجه رسیدن هر کدام از آنها پروسه ای سنگین است تقسیم شود چون به این ترتیب سازما شما ضعیف خواهد شد. مثلاً فرض کنید که شرکتی دارید که محصول آن تنقلات مورد علاقه کودکان است حال اسباب بازی را به محصولات خود اضافه کنید فقط به این دلیل که مشتریان شما ممکن است اسباب بازی هم بخرند شرکت خود را تضعیف کرده اید. یک سازمان به تمرکز روی آن چه هست نیاز دارد تا بتواند قدرت بگیرد.
اشتباه هفدهم: نبود برنامه ای برای خارج شدن از این کسب و کار. یک برنامه برای خروج از کسب و کاری که ایجاد کرده اید داشته باشید و سعی کنید آن را به بهترین نحو انجام دهید. به عنوان مثال من برای کسب و کاری که اکنون راه انداخته ام یک برنامه 2 ساله دارم یعنی برنامه ای دارم که پس از 2 سال فرصتی است تا بتوانم پول زیادی بدست آورم و سپس به کار دیگر مشغول شوم، شاید علتش این است که آنقدر دلبستگی به آن کار ندارم و چون آن کسب و کار به اوج خود رسیده دیگر جذابیت کافی ندارد تا به آن کار ادامه دهم. بعد از سال اول به دقت بازار را بررسی می کنم و سعی در نوآوری در این زمینه خواهم داشت. و در همین زمان گزینه فروش سازمان را روی میز قرار می دهم چون چیزی باارزشتر از یک فروش خوب نمی توانم بدست آورم. این بدان معناست که هیچ قرارداد داخلی امضا نمی کنم و منتظر شرکت های چند ملیتی هستم تا شرکت خود را به آنها بفروشم. از کارهای مربوط به حق امتیاز و انجام صحیح آنها مطمئن می شوم. و در عین حال تمام توجه خود را روی کیفیت کار معطوف می کنم تا از سطح استانداردها بالاتر باشد. کیفیتی بالاتر از محصولات سازمان های چند ملیتی که احتمالاً شرکت ما را خواهند خرید!
یک استراتژی خروج هم می تواند این باشد که سازمان خود را در آینده به فرزند خود بسپارید. مهمترین کاری که باید انجام دهید این است که شرکتی بسازید که ارزشمند و سود ده باشد و در این شرایط همه گزینه ها در برابر شماست: سازمان خود را نگه دارید، آن را بفروشید، برای آن تبلیغات کنید، حساب بانکی خود را پر پول کنید و ... . ولی به یاد داشته باشید، یک کسب و کار می تواند یک کالا هم باشد.
ترجمه: علی یزدی مقدم
گرفته شده از سایت یادبگیر دات کام
مطالب مرتبط:
• نکاتی برای تبلیغات موفق
• روش صحیح آغاز یک کسب و کار جدید
• فروش تلفنی موفق