دلم خوش است به رؤیای کودکیم
همان اسب سرخ روی کوه سبز، مقابل عارفی سپیدروی
از همان روز است که در خواب پرواز می کنم و در بیداری عاشق می شوم
شاید عاشق کسانی که مثل من خواب دیده اند
یادت چون صدای رود نغمه ای ماندگار در گوشم می نوازد
و من دل خوش می کنم به آوای آن
برای من جدایی همچون خشک شدن رود است
مرا در شوره زار رها نکن
خسته ام
از تنها بودن، بین این جمعیت افسانه ای که نامشان انسان است
روزگاری عشق را باور داشتم
و امروز باورهایم،خشکیده اند
زندگی به همین کوتاهی است
فاصله ی یک باور و صدای شکستن دل از خودخواهی رهگذران
فقط این را باور کن که عشق یک قصه است
قصه ای که در آسمان واقعی است و در زمین افسانه
به زمینی ها بگو
باران از آسمان می بارد
و رود دست شکرگذار و بخشنده زمین است
بگذار رود، دستت را بگیرد
چون تنها، رود، نشانی آسمان را دارد
تیوا
سرفاریاب نیوز:مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره با او مصاحبه کرد و تمیز کردن زمینش رو – به عنوان نمونه کار- دید و گفت: «شما استخدام شدین،آدرس ایمیلتون رو بدین تا فرمهای مربوطه رو واسهتون بفرستم تا پر کنین و همینطور تاریخی که باید کار رو شروع کنین…
رئیس هیئت مدیره گفت: «متأسفم. اگه ایمیل ندارین، یعنی شما وجود خارجی ندارین. و کسی که وجود خارجی نداره، شغل هم نمیتونه داشته باشه.»
مرد در کمال نومیدی اونجا رو ترک کرد. نمیدونست با تنها 10 دلاری که در جیبش داشت چه کار کنه. تصمیم گرفت به سوپرمارکتی بره و یک صندوق 10 کیلویی گوجه فرنگی بخره. یعد خونه به خونه گشت و گوجه فرنگیها رو فروخت. در کمتر از دو ساعت، توانست سرمایهاش رو دو برابر کنه. این عمل رو سه بار تکرار کرد و با 60 دلار به خونه برگشت. مرد فهمید میتونه به این طریق زندگیش رو بگذرونه و شروع کرد به این که هر روز زودتر بره و دیرتر برگرده خونه. در نتیجه پولش هر روز دو یا سه برابر میشد. به زودی یه گاری خرید، بعد یه کامیون و به زودی ناوگان خودش رو در خط ترانزیت (پخش محصولات) داشت…
پنج سال بعد، مرد دیگه یکی از بزرگترین خرده فروشان امریکا شد. شروع کرد تا برای آینده خانوادهاش برنامهریزی کنه و تصمیم گرفت بیمه عمر بگیره. به یه نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی رو انتخاب کرد. وقتی صحبتشون به نتیجه رسید، نماینده بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید. مرد جواب داد: «من ایمیل ندارم.»
نماینده بیمه با کنجکاوی پرسید: «شما ایمیل ندارین، ولی با این حال تونستین یک امپراطوری در شغل خودتون به وجود بیارین.. میتونین فکر کنین به کجاها میرسیدین اگه یه ایمیل هم داشتین؟» مرد برای مدتی فکر کرد و گفت:
عشق این نیست که تو در شکن زلف نگاری
همچو فرهاد تبری عقل شکن برداری
بزنی تیغ به بنیان همه سبزی آن سرو که از آن خداست
عشق اینست:
ببری سرو وجودت در آن درب خدا
قامتت خم گردد
سروهای برنا سر برآرند همه
چشم شوند در پی نور
و فلک دست به دامان دعا، غبطه خور برنایان:
از چه گشتند به گاهی به دمی
این ملولان، خفتگان در خاک
کز عدم هستی شان شکل گرفت
من که بودم اول
اول از هر چیزی
از فراز عرش نهادند نامم
اینک این خاک سیاه و سر به بالین خفته
بر شده از همه دنیا سر تر
قطره اشکان زلال باریدند، روی آن برنایان
و تو آنگاه سر عرش به دامن گیری
بوسه ای از باران
هدیه اوست به تو
دیگر او رشک نبرد
صورتش زیبا بود
چشم او دریایی
کوله اش دانایی
قزص ماه حک شده بر پیشانی
آری! این نقش تو است
بارش و زیبایی
نشود گفت که تو عرش شدی تا شوی سد بزرگی بشر
ای فلک ای همه بخشش!
از تو و خالق تو یاد گرفتم درسی،
که کنم قامت خود پست
تا شود سرو وجودم همه سرمست
و شوم قاصد شادی
چشم هایی گریان
و لبانی خندان
قلبی از جنس بلور
شعری از لطف نسیم
و خدا می داند آن آه که از حس درونم جاری است
تا کدامین دریا بر زبانها ساریست
بد نیست هر چند عالی هم نیست: تحلیلگر، سطح فروش 8/4 میلیونیِ Nexus 7 را تخمین میزند.
از وقتی که گوکل صرفاً در چگونگی اجرای Nexus 7که از ماه ژوئیه، روانه بازار شد، مشارکتی نداشت، در انزوا قرار گرفته است. اما Asus ، سازنده تبلت جدید 7 اینچی گوگل، به آن اندازه بی ادعا نبوده است. سازنده تایوانی در هیچ مدل خاصی مشارکت نداشته است اما اکنون گاهی مدل های کلی را بیرون می دهد که به اندازه کافی برای تحلیلگر موبایل، بندیکت ایوانز مورد قبول است. ایوانز، بر اساس برآورد خودش، می گوید مدل هایی از Nexus 7 تقریباً بین 5/4 و 8/4 میلیون فروش داشته اند.
گزارش ایوانز عملکرد Nexus 7 را، از لحاظ تعداد فروش و آمارهای دیگر تولید که Asus تاکنون منتشر کرده است، و در مقایسه با قبل و بعد از به بازار آمدن Nexus 7 تخمین میزند. با تمام محاسبات ریاضی، ایوانز می گوید، بهترین برآورد او فروش کلی 5/4 تا 6/4 و نه بیشتر از 8/4 میلیون بوده است. فروش Nexus 7 به بالای شاخص یک میلیون در هر ماه رسیده است که به افزایش فروش در ماه های اخیر نیز کمک کرده است. این ارقام در مقایسه با تبلت های دیگر اندروئید بد نیست ولی از تأثیری که iPad Mini اپل داشته است، فاصله بسیار دارد. در نتیجه این عملکرد قطعاً برای گوگل خوب بوده است ولی آن چیزی نیست که ما برای هر یک از این دو امید داشتیم.
متأسفانه، به نظر می رسد این بهترین داده هایی است که ما می توانیم از عملکرد Nexus 7 تا جلسه اوایل مارس سهامداران Asus و یا تا زمانی که گوگل خودش داده هایی را اعلام کند و همه چیز را مشخص نماید، داشته باشیم. در هر صورت یادآوری این نکته هنوز مهم است که Nexus 7 کم کم به فروش بالاتری خواهد رسید و در بین خریداران تبلت، محبوبیت خود را حفظ خواهد کرد. با این حال، هر چند خوب است که یک تبلت که فقط 9 ماه از عمرش می گذرد اینچنین عملکردی داشته باشد، اما این واقعیت را تغییر نمی دهد که اپل، از نوامبر تاکنون 10 میلیون فروش در iPad Mini خود داشته است. آنقدر که گوگل ممکن است بخواهد عملکرد قابل ستایش خود را جشن بگیرد اما برای قوی ماندن در دنیای تبلت های 7 اینچی، باید کارهای زیادی انجام داد، مخصوصاً با عملکرد خوبی که اپل داشته است و بزودی قبل از شروع فروش تبلت های مشابه توسط Acer ودیگران خواهد داشت.
زدن عینک گوگل مانند چه چیزی است؟ گوگل صبح چهارشنبه به اینگونه سوالات پاسخ می دهد، اطلاعات بسیار زیادی را در مورد پروژه عینک، شامل رابط کاربر از طریق یک سری عکس و فیلم می فرستد.
شما می توانید UI و برخی ویژگی های عینک را اینجا ملاحظه کنید هر چند تصاویر، از تجاربی کاملاً واقعی ضبط نمی شوند. در واقع، سربند، در مقابل چشمان شما لنزهایی ندارد، فقط یک فیلم کوچک دارد (قابل رؤیت توسط یک بلوک شیشه ای آینه دار) که در بالا وسمت راستِ چشم راست فردی که از آن استفاده می کند، قرار گرفته است.
به عبارت دقیق تر، نقطه مشاهده تصاویر که یک پنجره حرکتی بزرگ را در مرکز میدان دید نشان می دهد، کمی گمراه کننده است.
هنوز هم عکس هایی که به وبسایت پروژه عینک فرستاده می شود، به نسبت عکسهایی که از سخت افزار ارسال می شود، چیزهای بیشتری را در مورد چگونگی کار عینک نشان می دهد.
این فیلم حتی چیزهای بیشتری هم نشان می دهد: دستور دادن به سربند با گفتن کلمات "برو عینک" به آسانی کاربرد ماهرانه گفتار دنیای واقعی را برای به کار انداختن حالت شنیداری دستگاه، نشان می دهد.
وقتی عینک به کار افتاد، می تواند عکس بگیرد، تصاویر را ضبط کند، دنبال پاسخ در گوگل بگردد، یادآورها را نشان دهد(مثلاً یادآوری برای پرواز) و شما را درهر آنچه که از طریق پیام یا بواسطه پاتوق گوگل به دنبالش هستید، سهیم کند.
همانگونه که یکی از مؤسسان گوگل، سری برین، قبلاً خودش فاش کرد، عینک یک حالت تصویربرداری اتوماتیک هم دارد که تصاویر را در فواصل از پیش تنظیم شده می گیرد( مثلاً هر 5 ثانیه).
گوگل همچنین با هاشتگ خود(# عینک ایفیهد) یک مسابقه راه انداخت وهرکسی را که می توانست با 50 کلمه یا کمتر بر کاربران خلاق فائق آید به چالش کشید. به برندگان این فرصت داده خواهد شد تا زمانی که عینک در دسترس قرار گیرد، همزمان با سازندگان آن، آنرا بخرند. قیمت: 1500 دلار بعلاوه مالیات.
آیا شما تحت تأثیر چگونگی کار با عینک گوگل قرار گرفته اید؟ ما را در جریان نظرات خود قرار دهید.
چاپ 3D توده ای با قلم «3Doodler»
قلم چاپ «3Doodler» شرکت WobbleWork
اگر پرینترهای 3D به نظر خیلی گرانقیمت می آیند یا از لحاظ فنی بسیار پیچیده هستند، قلم چاپ «3Doodler» شرکت WobbleWork به نظر یک جایگزین باصرفه و کاربرپسند می آید. همچنین بسیار سرگرم کننده است.
ایده پشت «3Doodler» اینست که همان قابلیت های اصلی یک پرینتر 3D، یک اکسترودر و یک منبع گرما را دارد و در شکل یک دستگاه قلمی شکل که در دست جای می گیرد، در می آید. پرینترهای 3D قبلی با ماده متداول پلاستیکی ABS یا PLA پرمی شد که جنس پلاستیکی آن به شما این امکان را می دهد تا با دست در فضایی سه بعدی تصویر را رسم کنید.
الهام بخش قلم های شرکت WobbleWork ، یک اسباب بازی رباتی بود که در سال 2011 طراحی شد. «3Doodler» پس از مبارزه کیک استارتر خود و با تحقق بخشیدن به هدف مالی 30000 دلاری در ساعات اول پا به عرصه گذاشت. پروژه با بیش از 1700 حامی و 150000 دلار بسته شد و پس از گذشت فقط 33 روزاز تاریخ طراحی آن وارد مبارزه گشت.
با داشتن این تعداد حامی، برای راند اول «3Doodler» ، نقطه ورودی 50 دلاری تاکنون فروخته شده است. نقطه 75 دلاری آن حدود 1600 واحد با ردیف های بالاتر از 99 دلار تا رسیدن شما به قلم و موارد اضافی دیگر مانند کیسه های اضافی مواد چاپ یا حتی ورودی طراحی در صورتی که شما 1000 دلار یا بیشتر پرداخت کنید، باقی مانده است.
مدل برج ایفل، ساخته شده از «3Doodler» و یک شابلون.
از میان موارد مختلف کاربرد «3Doodler» ، سایت "کیک استارتر" به شما پیشنهاد می کند از آن برای شکل دهی اشیاء پلاستیکی موجود استفاده کنید،تعمیرات موردی را انجام دهید همچنین با شابلون، تصاویر دقیق تری خلق کنید. احتمالاً یک قلم بدون ابزار، مانند کاری که با یک پرینتر قدیمی3D می توانستید انجام دهید به شما اجازه دقت مهندسی نمی دهد اما WobbleWorks یک جامعه گسترده از کاربران را تجسم می کند که شابلون های قابل دانلودی را برای استفاده در «3Doodler» مبادله می کنند.
«3Doodler» با یک سر 3 میلی متری، می تواند مفتول آماده مصرف را به کار گیرد و تنظیمات دمایی مختلف به شما اجازه خواهد داد از هر دو جنس پلاستیک PLA و ABS استفاده کنید. از آنجا که دمای سر دستگاه ممکن است به 270 درجه سلسیوس یا 518 درجه فارنهایت برسد، یک اسباب بازی برای کودک نمی تواند باشد. اما چون «3Doodler» فقط نیاز به یک پریز برق دارد و به کامپیوتر یا حتی یک کارت SDبا فایل های درون آن نیاز ندارد، این دستگاه باید یک سطح جدید از قابلیت دسترسی و کاربرد آسان را برای کسانی که علاقمند به تجربه با چاپ 3D هستند، معرفی کند.
راند اول قلم های «3Doodler» ، طبق سایت “کیک استارتر” ، در ردیف های گران قیمت تر و آن ردیف هایی که به اندازه کافی برای رسیدن به سطح 50 دلاری سرعت دارند، در سپتامبر بارگیری می شوند. برای ردیف های 75، 99 و 125 دلاری، محموله ها در اکتبر به بازار می آیند.
این روزها اکثر ما نسبت به هم خیلی بی رحم شده ایم، پایبند هیچ چیز نیستیم جه برسد به دین و مذهب.
در برابر مصیبت دیگران وقیحانه پایکوبی می کنیم و اگر خود به بلایی دجار شویم با بی صبری زمین را به آسمان می دوزیم و همه را مقصر می دانیم جز اعمال خودمان. به جای توکل، به خرافات و دل خوش کنک های واهی پناه می بریم. آثار ترجمه فلان نویسنده را که برای مردم خودش با الهام از کار آدم های موفق، چیزهایی نوشته، جلوی رویمان می گذاریم و می کوبیم توی سر هم و پزش را می دهیم. کاش عمل می کردیم. هی یکدیگر را نصیحت می کنیم. همه را کافر می دانیم و از مسلمانی یک رشته آن را متخصص می شویم و می رویم سراغ دل و روده فکر مردم به قصد کشتن دین.
کاش گوشهایمان کر می شد و چشمهایمان کور تا دیگران را نمی دیدیم و فقط مشغول خود می شدیم.
کاش اینقدر نمی دویدیم دنبال خوشبختی! می فهمیدیم که خوشبختی همان آرامش است که در سایه یکرنگ بودن به دست می آید. امکان ندارد که کسی حس خوشبختی کند، در حالی که دیگران در عذاب هستند. اگر اینگونه باشد این آدم مریض است، گرفتار مرضی به نام دیگرآزاری است. باور کنید انسان موجودی اجتماعی است که سعادت او به سعادت جمع وابسته است. چطور ممکن است یک انسان سالم از دیدن صحنه تصادف، یا افتادن کسی شاد شود و با افتخار از آن در جمعی نه به عنوان یک حادثه بلکه به عنوان چیزی که دلهای بیمار را آرام می کند، تعریف کند تا جگر پاره پاره دیگران هم چند ثانیه ای حال بیاید.
جامعه دچار یک غده سرطانی شده است. زودتر یک پزشک حاذق را خبر کنیم. اگر نیست بپرسیم که با چه روشی می شود جلوی بدتر شدن این غده را گرفت. سوزن برداشتن و به سر چرک فروکردن هیچ دردی را درمان نمی کند.
اگر خدا نخواهد هیچ چیز نمی تواند آرامش بخش ما باشد. نمی توان با تظاهر و قمپز در کردن خود را به زور بهتر از دیگران جا زد. پولی که با دروغ به دست آید خرج اتینا می شود. امتحان کنید! شاید یک سرمایه شود و یک دستمایه برای آینده ولی وقتی آرامشت بهم می خورد، گیج می شوی و نمی دانی از کجا خورده ای. همان مثال معروف چوب خدا.
القصه شاید بگویی داری آب در هاون می کوبی! آنقدر ناحق ها خورده شده و باعث خوشی گشته که حرفهای تو مثل لالایی است و دستمایه ای برای مسخره کردنت. من از مسخره شدن نمی ترسم. شاید اگر می ترسیدم، مثل انسانهای نخستین که خسته شدند و کوچ کردن را کنار گذاشتند، سرم را در لاکم می کردم، گوشهایم را تیز می کردم که ببینم کجا می شود به سود رسید و دام پهن می کردم، برای بهره برداری بیشتر از نمی دانم چه، برای نمی دانم کِی! اما خوشی در فرهنگ انسانهای سالم، (نمی گویم انسان با خدا چون بعضی ها به این کلمه حساسیت دارند و کهیر می زنند) تعریفی خاص دارد و به معنای شادی است که انسان را به سمت کارهای مثبت می کشاند نه کارهایی که می توان گفت یک آدم مست هم از آنها ابا دارد. خنده زورکی کسی را خوش نمی کند. باور کنید خنده هم طبیعی اش مؤثر است مثل غذای طبیعی که انرژی مثبت تولید می کند و در رگهای ما تبدیل به موادی می شود که سلول ها آنرا می خواهند...
دلم می سوزد برای کسانی که نمی دانند و کسانی مثل خودم که نمی دانم ولی فکر می کنم، می دانم.
این روزها اکثر ما نسبت به هم خیلی بی رحم شده ایم، پایبند هیچ چیز نیستیم جه برسد به دین و مذهب.
در برابر مصیبت دیگران وقیحانه پایکوبی می کنیم و اگر خود به بلایی دجار شویم با بی صبری زمین را به آسمان می دوزیم و همه را مقصر می دانیم جز اعمال خودمان. به جای توکل، به خرافات و دل خوش کنک های واهی پناه می بریم. آثار ترجمه فلان نویسنده را که برای مردم خودش با الهام از کار آدم های موفق، چیزهایی نوشته، جلوی رویمان می گذاریم و می کوبیم توی سر هم و پزش را می دهیم. کاش عمل می کردیم. هی یکدیگر را نصیحت می کنیم. همه را کافر می دانیم و از مسلمانی یک رشته آن را متخصص می شویم و می رویم سراغ دل و روده فکر مردم به قصد کشتن دین.
کاش گوشهایمان کر می شد و چشمهایمان کور تا دیگران را نمی دیدیم و فقط مشغول خود می شدیم.
کاش اینقدر نمی دویدیم دنبال خوشبختی! می فهمیدیم که خوشبختی همان آرامش است که در سایه یکرنگ بودن به دست می آید. امکان ندارد که کسی حس خوشبختی کند، در حالی که دیگران در عذاب هستند. اگر اینگونه باشد این آدم مریض است، گرفتار مرضی به نام دیگرآزاری است. باور کنید انسان موجودی اجتماعی است که سعادت او به سعادت جمع وابسته است. چطور ممکن است یک انسان سالم از دیدن صحنه تصادف، یا افتادن کسی شاد شود و با افتخار از آن در جمعی نه به عنوان یک حادثه بلکه به عنوان چیزی که دلهای بیمار را آرام می کند، تعریف کند تا جگر پاره پاره دیگران هم چند ثانیه ای حال بیاید.
جامعه دچار یک غده سرطانی شده است. زودتر یک پزشک حاذق را خبر کنیم. اگر نیست بپرسیم که با چه روشی می شود جلوی بدتر شدن این غده را گرفت. سوزن برداشتن و به سر چرک فروکردن هیچ دردی را درمان نمی کند.
اگر خدا نخواهد هیچ چیز نمی تواند آرامش بخش ما باشد. نمی توان با تظاهر و قمپز در کردن خود را به زور بهتر از دیگران جا زد. پولی که با دروغ به دست آید خرج اتینا می شود. امتحان کنید! شاید یک سرمایه شود و یک دستمایه برای آینده ولی وقتی آرامشت بهم می خورد، گیج می شوی و نمی دانی از کجا خورده ای. همان مثال معروف چوب خدا.
القصه شاید بگویی داری آب در هاون می کوبی! آنقدر ناحق ها خورده شده و باعث خوشی گشته که حرفهای تو مثل لالایی است و دستمایه ای برای مسخره کردنت. من از مسخره شدن نمی ترسم. شاید اگر می ترسیدم، مثل انسانهای نخستین که خسته شدند و کوچ کردن را کنار گذاشتند، سرم را در لاکم می کردم، گوشهایم را تیز می کردم که ببینم کجا می شود به سود رسید و دام پهن می کردم، برای بهره برداری بیشتر از نمی دانم چه، برای نمی دانم کِی! اما خوشی در فرهنگ انسانهای سالم، (نمی گویم انسان با خدا چون بعضی ها به این کلمه حساسیت دارند و کهیر می زنند) تعریفی خاص دارد و به معنای شادی است که انسان را به سمت کارهای مثبت می کشاند نه کارهایی که می توان گفت یک آدم مست هم از آنها ابا دارد. خنده زورکی کسی را خوش نمی کند. باور کنید خنده هم طبیعی اش مؤثر است مثل غذای طبیعی که انرژی مثبت تولید می کند و در رگهای ما تبدیل به موادی می شود که سلول ها آنرا می خواهند...
دلم می سوزد برای کسانی که نمی دانند و کسانی مثل خودم که نمی دانم ولی فکر می کنم، می دانم.