شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار
خواب هاتو تعريف كن تا دوستان تعبير كن يا اگه تعبير نشد دربارش نظر بدن.

پيام‌هاي اتاق

ساعت ویکتوریا

وستا

+ خواب ديدم تو يه ساختمان بزرگ و چند طبقه هستم .. نفهميدم جنگ شد بمب گذاشته بودن .. انفجاري رخ داد .. ساختمان ويران شد همه مـُردن يه چند نفر زنده مونده بوديم .. شوکه بودم چطور از اين انفجار سالم موندم در حاليکه تمام کساني که مُردن بودن اعضاي بدنشون تکه تکه شده بود.. دست و پاها قطع شده تکان ميخوردن انگار ميخاستن هر کدام برن پيش بدن خودش ... من و يه خانمي و يه پيرمردي با هم گروهي تشکيل داديم
وستا
خانمه همش ميگف از هرچي که اينجاس يه کپي برداريد احتياجمونه .. منم گيج و منگ بودم ... از بيرون صداهاي ميومد ... ما هم تند تند وسايلمون جمع ميکرديم تا کساي که بيرون هستن نيومدن فرار کنيم...
وستا جون اينجوري خواب هاتو مث حادثه تعريف نکن. وقتي مي خواي خوابتو مرور کني، ببين کدوم قسمت به روحيات و علائق و ترس و خلاصه هر کدوم از عواطف مثبت و منفي ات نزديکتره. بعد با يه برداشت عاقلانه اونو تعريف کن.
مثلا من اگه جاي شما بودم سعي مي کردم به خاطر بيارم آسيب ديده ها آشنا بودن يا غريبه. اون مکان آشنا بود يا ناآشنا؟ صداها از جنس آدم بودن يا پراکنده . انگار يه جور نکته برداري مي کني
وستا
اهووووووم :) باوشه //
وستا
حوابي که ديدم .. نه مکان .. نه آدما .. آشنا نبودن ... صداها هم صداي آدميزاد بود ولي نامفهوم
ساعت ویکتوریا
گروه چي خواب ديدي؟
vertical_align_top