چشم بر گنبد امام افتاد در اشک بر لبم به دام افتاد
قلب را دادم و دعا کردم قرعه زائری به ما افتاد
***********
شب و تاریکی و احساس تنهایی تو و آن اه های سرد یلدایی
بهاری می شود قلبت به بوی گرمی آغاز نمی دانی که من شوریده ای هستم نه لیلایی
*****
من روی گلم ز روی سخت بیزارم از شور پلید، ز دیو و دد بیزارم
هرگز مشو از قهر دلم تو غافل من از همه بی مهری شهر بیزارم
**********
حال من مثل شب و روز همه تکراری است همه روز و شبم خواب و یا بیداری است
از تو و خاطره ات دلگیرم چون که رسم تو شب و بیماری است
کاش دردم درد بی احساس بود کاش چشمت همچو در الماس بود
کاش هستی با تو معنا می گرفت در دلم رویای چشمت راس بود
*****
نمی دونم چی می نویسم غزل، قصیده، مثنوی نمی دونم شعره یا حرف، یا نکته های معنوی
اما اینو خوب می دونم، دلم یه مشت خالیه اگه خدا رهام کنه، حرفام یه غازه صد منی
*****
امشب منم قلبمو می سپارم به آسمون ها برگه های سفیدشو می دم به دست خدا
پری قصه می نویسه با جوهر هف رنگش یه مشق پاک و بی غلط برای صبح فردا
*****
یک عمر به هیچ ها دل بستیم یک عمر ز آب و هستی و دل رستیم
اما چه عبث آیینه را پوشیدیم هر جا که رویم باز هم ما هستیم
*****
پا بر لبان تیغ داریم ما ادیبان دنیای دون تنگ است بر ما بی رقیبان
دیشب ز شهد شرق شعری ناب گفتم شعرم همه پرپر شد از آه غریبان
************
ای که گفتی شاعری یا شعر دزد بحر حرف نغز خود خواهی تو مزد
شعر از دنیای والا است وبس شعر می گویم بدون کارمزد
*****
ای که گفتی شاعری یا شعر دزد بحر حرف نغز خود خواهی تو مزد
فاش کردم راز خود بر آینه من نخواهم از تو به به یا صله
قلب را کردم ز خواهش ها جدا از حسادت، روح سایش ها جدا
جسم من شد همجوار قاف دور آینه از مشرق والا چو نور
...
*****
وفاداری یاروم کمیابه اینجا دلت خوشه گلم زندانه اینجا