حکمت را بگیرید؛ حتی از مشرکان . [امام علی علیه السلام]
رود تنها نیست
مار و رحمت
جمعه 93 آذر 7 , ساعت 11:46 صبح  

مار

یک روزگرم بهاری بود، شقایق ها فرش سرخ خود راگسترده بودند. آنقدر زیبا که زن و مرد جوان را وسوسه  می کرد کودک خود را به آغوش بکشند و در میان آنها بدوند. ساعت ها به خنده و بازی گذشت و پاهایشان از گردش روزانه بی رمق شد. کنار موتورسیکلت خود برگشتند. فرشی را از داخل خورجین آن درآوردندو روی علف های نرم اطراف انداختند. نشستند و سفره ساده ای را که حاوی غذاهای آماده بود پهن کردند. به جز خانواده کوچک آنها، چند زن و مرد در مزارع اطراف به چشم می خورند که مشغول وجین علف های هرز بودند اما در نزدیکی آنها هیچ موجودی به چشم نمی خورد. پس از آن غذای دلچسب یک خواب کوتاه می چسبید. پشت بر زمین و رو به آسمان کردند از رویاهای خود گفتند و از اینکه با وجود زندگی ساده شان چقدر خوشبخت و راضی بودند.

*****

رحمت، مردی میانسال و درشت اندام بود. صاحب زمین های فراوان و پرتلاش. آفتاب صورتش را چروکیده و خشن کرده بود. وانتی داشت که با آن کارگرانی را جا به جا می کرد که روی زمین ها کار می کردند ، کود برای زمین های زراعی می آورد و محصول باغ کوچکش را به بازار می برد. عشق به کار، در وجود او ریشه دوانده بود تا آنجا که هیچ بی نظمی را تاب نمی آورد و از او یک مرد آتشی مزاج ساخته بود. زندگی شده بود برایش یک خط ممتد از مزرعه تا باغ و از آنجا به ناچار تا به خانه که استراحتی کند و قوایی که روزش را به امید سود بیشتر ادامه دهد.

با شنیدن صدای وانت، منیر همسر رحمت چایی را دم کرد، زیر غذا را خاموش کرد تا داغی آن مردش را تند نکند. او زنی بود که تمام زیر و بم های اخلاق شوهرش را به تجربه دریافته بود به امید رضای خدا. رحمت از او همین را می خواست، زنی که هیچ بهانه ای نیاورد، زیاد پاپی اش نشود و قوتی باشد برایش برای رسیدن به آرزوهایی که تمامی نداشت.

قبل از ورود به خانه وانت را بررسی کرد، وسواس عجیبی داشت که هیچ چیز از نظرش پنهان نماند. کار سخت و بیابان با خرابی ماشین نمی ساخت.

-منیر اون جعبه ابزار رو بده سعید بیاره.

 سعید دوان دوان بعد از چند دقیقه کنار ماشین رسید ، با نفس هایی تند که نشان می داد جعبه برایش سنگین است.

- پسر چقدر بگم از اون تنت کار بکش، تا با دو قدم راه رفتن اینطور نفس کم نیاری.

-اما بابا درس و مدرسه دیگه برام وقتی نمی ذاره تا به کاری برسم. روزی 8 ساعت درس می خونم ولی بازم به تست زدن نمی رسم.

 -من نمی دونم این تست که میگی کی تموم میشه. اما هر چی هست نمی ذاره تو یه مرد درست وحسابی بار بیای. حالا هر ابزاری رو که بهت میگم بده تا دستی به سروگوش این فلک زده بکشم. از بس امروز نفس زده نایی براش نمونده. گمونم داره پیر میشه یا دلش می خواد اوراق چی بیفته به جونش.

کارش که تمام شد دستهایش را شست و کنار سفره نشست، غذا به دهانش مزه نمی داد. تقصیر منیر نبود. خستگی امانش را بریده بود. فشار های ممتدی که به روح و جسمش وارد می آمد به او اجازه نمی داد حتی از غذای نیمروزش لذت ببرد. تمام تلاش او این بود که با هر جان کندنی هست جلوی ضررهای احتمالی را بگیرد. تبدیل شده بود به کارگری که ناچار به بیگاری است. با این تفاوت که هیچ اجباری ازبیرون او را به کار وا نمی داشت. هر چه بود در درون او بود. بیماری که با قدرتی اهریمنی از درون او را می فرسود.  

بعد از غذا چشمهایش سنگین شد، سرش را روی بالش گذاشت اما بعد از چند دقیقه مانند کسی که چیزی را گم کرده باشد بلند شد. لباسهایش را پوشید و  به طرف مزرعه راه افتاد. کارگرها با دیدن او با سرعت بیشتری علف ها را وجین می کردند. رحمت این را می فهمید ولی چاره ای نداشت. باید از خود مایه می گذاشت تا کارش خوب پیش برود. به مزرعه اش نگاه کرد، مثل همیشه نبود. آباد بود اما در ذهن او مثل همیشه جلایی نداشت.  

با نزدیک شدن غروب، ابزار وجین از مزرعه جمع شد، کارگرها سوار بر وانت شدند تا کارفرما آنها را به خانه ببرد. رنگ غروب روی جاده افتاده بود، هاله های داغ روی اسفالت نفس های آخر را می کشیدند. رحمت غرق در افکار خود بود که موتور سیکلتی از جاده خاکی جلوی وانت پیچید. یک زن و مرد و کودکی  3 ساله بر آن سوار بودند، بی توجه به آنچه در اطرافشان می گذرد. چشم های رحمت خسته بود و افکارش مشوش. باید بیشتر مراقبت می کرد چون جوان هایی که سوار بر موتور سیکلت بودند اغلب بدون ترس از ماشین ها سبقت می گرفتند. بدون عجله پشت سر موتور سیکلت راه را در پیش گرفت. ناگهان چیزی در خورجین موتور سیکلت به چشمش خورد که تکان می خورد. با خود فکر کرد لابد یک حیوان صحرایی است که با خود به شهر می برند. اما نه درخشان بود. بارها در مزرعه این درخشش را لای بوته های بلند علف دیده بود. خودش بود . یک افعی سیاه که در خورجین موتور سیکلت جا خوش کرده بود و هر از چند گاه سری بیرون می آورد. رحمت به موتور سیکلت نزدیک شد و فریاد زد: مار مار، نگه دار تو خورجین موتور یه مار هست.

جوان قضیه را به شوخی گرفت و به رحمت گفت: خواب دیدی عمو. فریاد های دوباره رحمت جوان را وادار به توقف کرد. گوشه ای نگه داشت و زن و فرزندش را با عجله پیاده کرد، موتور از شتاب آنها به زمین افتاد. ولی چیزی از داخل خورجین بیرون نیامد. کارگرهای مزرعه از وانت پیاده شدند. آنها چیزی ندیده بودند ولی از فریادهای رحمت متوجه قضیه شده بودند و با ناباوری به خورجین نگاه می کردند.

-نکنه ما رو گرفتی عمو. مار کجا بود. اگه بود چطور تابحال به من یا زن و بچه ام نزده. اصلا اگه باشه چرا حالا خودشو نشون نمیده.

رحمت به آنچه دیده بود اطمینان داشت ولی انگار کسی در آنجا حرف هایش را باور نمی کرد. نزدیک موتور رفت. چوبی در آن اطراف نبود تا خورجین را با آن از زیر موتور بیرون بکشد. با دست خورجین را از زیر موتور کشید. افعی سیاه از فشاری که دیده بود خشمگین بود ، با یک حمله سرش را از دهانه خورجین بالا کشید و پیشانی رحمت را نشانه رفت. صدای نعره ای ترسناک همه را میخکوب کرد.

آفتاب غروب کرده بود. در آن حوالی فقط صدای کودکی شنیده می شد که ازترس فریاد می زد و ماشین هایی که هر از چند گاه از کنارآن جمعیت می گذشتند. زیر آسمان مردی با صورت کبود بر روی زمین افتاده بود. مردی که فقط فرصت داشت یک فریاد بزند. مار سیاه آرام آرام، در برابر چشم حیران کارگران و زن و مرد موتورسوار به سمتِ مزرعه­ی کنار جاده می­خزید.   

پایان

فاطمه صابری


نوشته شده توسط فاطمه صابری | نظرات دیگران [ نظر] 
11 ماده غذایی که بر پوست شما تأثیر فوق­العاده دارند
یکشنبه 93 آذر 2 , ساعت 1:48 عصر  

11 ماده غذایی که بر پوست شما تأثیر فوق­العاده دارند

غذاهای خوشمزه ای هستند که تأثیر فوق­العاده بر پوست دارند که برخی از آنها در سلامت پوست و جوانی و شادابی شما نقش بسزایی دارند. مهم نیست شما چه سنی داشته باشید، غذاهای روزانه نقش حیاتی در سلامت بدن و پوست شما دارند.

1-     تخم کتان

دارای امگا3 بوده که نقش حیاتی در از بین بردن لکه­های قهوه­ای رنگ دوران پیری دارد. اگر هر روز از این ماده غذایی باارزش استفاده کنیم، رخی و التهاب پوستی از بین رفته و به پوست تازگی و نرمی مطلوبی می­دهد. می­توانید تخم کتان را به عنوان یکی از مواد لازم سوپ (جو)، به آن اضافه کنید.   

2-     میوه­های بنفش و آبی

بهترین ماده برای داشتن پوست خوب این میوه ها هستند. انواع توتهای قرمز (شاه­توت) غنی از آنتی اکسیدان است که از حمله رادیکال­های آزاد جلوگیری می­نماید. رادیکال­های آزاد در اثر تغذیه نامناسب و مواد شیمیایی محیط به وجود می­اید.

3-     عسل

عسل یکی از قدیمی­ترین شیرین­کننده­های مصرفی است که هنوز تمام خواص مفید آن کشف نشده است. عسل ماده بسیار مؤثری در جوان­سازی پوست بوده و در عین حال موجب کاهش وزن و از بین رفتن کسالت و خمودی است. یکی از بهترین چیزها در مورد عسل اینست که یک درمان­گر طبیعی با مزه­ای فوق­العاده است. این ماده به طور طبیعی سطح انرژی شما را بالا می­برد. درمانی مطلوب برای گلودرد است. موجب ارتقاء سیستم ایمنی و کیفیت خواب شماست. زخم­ها و خراش­های پوستی را التیام می­بخشد. تنگی نفس را درمان می­کند.

4-     تخمه آفتابگردان

دارای مقادیر بالای ویتامین ای بوده و در برابر نور خورشید محافظ خوبی است. بعلاوه، یم میان وعده کامل و دردسترس می­باشد. این ماده را می­توانید در سوپ جو، سالاد، ماکارونی و معجون مورد استفاده قرار دهید. مراقب باشید فرآورده­های تخمه آفتابگردان خیلی نمک نداشته باشند تا پوست شما آسیب نبیند.

5-شکلات

با اینکه خیلی می­گویند، شکلات عامل تشدید آکنه است ولی تجارب شخصی خلاف این را نشان می­دهد. از آنجا که شکلات کالری زیاد دارد، در مصرف آن متعادل باشید.

6-سیب­زمینی شیرین

دارای مقادیر زیادی از ویتامین­های آ و سی بوده که برای درخشش و سلامت پوست حیاتی است. ویتامین سی عامل محافظت از کلاژن ها بوده که باعث رفع نیاز پوست و حفظ نرمی آنست. ویتامین آ نیز دارای آنتی اکسیدانهاییست که با رادیکال های ازاد مقابله کرده و از سرطان جلوگیری می­نماید. همین موارد کافی است تا شما این ماده را به رژیم غذایی خود بیفزایید.

7- گوجه فرنگی

در مورد آکنه­زایی گوجه­فرنگی نیز شایعاتی وجود دارد اما این ماده منبعی غنی از آنتی­اکسیدان به نام لیکوپن بوده که مفید برای سلامت پوست و رنگدانه­های آنست. از گوجه فرنگی در سالاد و ساندویج بهره ببرید. گوجه فرنگی پخته دارای مقدار لیکوپن بیشتری می­باشد. لذا در مورد مصرف سس گوجه فرنگی و سس مارینا با پیتزای خود نگران نباشید.

8- ماست

بهترین میان وعده برای کسانی که ماست دوست دارند.  پروتئین ماست موجب شکل دهی پوست و جلوگیری از ایجاد چین و چروک ب روی ان می­باشد. از ماست­های میوه­ای فراوری شده پرهیز کنید. زیرا دارای مقادیر زیادی شکر هستند. به جای ان در کاسه ماست خود از میوه­های طبیعی استفاده کنید.

9- فلفل دلمه ای قرمز

خام یا پخته این ماده برای پوست عالی است. یک فلفل دلمه ای صددرصد نیاز روزانه شما را به ویتامین سی برآورده می­سازد. دارای فیبر غذایی و کارتنوئید بوده و پیشگیری از چین و چروک می­نماید. همچنین جریان خون زیر پوست را افزایش می­دهد. خوردن این ماده برای درمان آکنه مناسب بوده و در عین خال کالری بسیار پایینی دارد. پس ماده خوبی برای افراد دارای رژیم می­باشد.

10- سالمون

ماده ای غنی از ویتامین دی که محافظ مغز، قلب و استخوان های شماست. در درمان پرخاشگری و افسردگی نیز مؤثر بوده و از سرطان کلون پیشگیری می­نماید. سالمون حاوی اسیدهای چرب امگا3 بوده که آب رسانی را برای پوست شما انجام داده و از آکنه، چروک و التهاب پوستی جلوگیری می­نماید. مصرف مرتب سالمون موجب آب رسانی به پوست سر شده و سلامت مو را به دنبال دارد.

11- اسفناج

منبع خوب ویتامین ای، آهن، کلروفیل، منیزیوم، فیبر، ویتامین آ، سی و پروتئین گیاهی است. اسفناج همچنین حاوی آنتی اکسیدان اسست که به درمان طیف وسیعی از مشکلات پوستی می­انجامد. شما می­توانید با اسفناج اسموتی سبز تهیه کرده و یا در سالاد آن را استفاده کنید. خوردن مرتب اسفناج به عنوان یک تمیزکننده پوست عمل می­کند.

 


نوشته شده توسط فاطمه صابری | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

رود تنها نیست

فاطمه صابری
انسان ها را دوست دارم وآدم ها را بیشتر
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 11 بازدید
بازدید دیروز: 5 بازدید
بازدید کل: 248402 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

فال عشق [26]
چت روم [5]
فال کلیکی [37]
ذکر ایام هفته [21]
فال روزانه [121]
فال انبیاء [53]
استخاره آنلاین قرآن کریم [54]
فال حافظ [42]
[آرشیو(8)]
نوشته های پیشین

اشعار
داستان
دل نوشته
مطالب پزشکی
جملات ناب
متفرقه
دی 91
ترجمه
طنز
امام زمان (عج)
جبران خلیل جبران
مدیریت
داستان های پراکنده
پیام هایی از آسمان
دو بیتی
کاریکلماتور
روان پاک
بهمن 91
آشپزی
تکنولوژی
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
عکس
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
اردیبهشت 93
خرداد 93
مهر 93
آذر 93
مرداد 95
آذر 94
آبان 98
لوگوی وبلاگ من

رود تنها نیست
لینک دوستان من

قیدار شهر جد پیامبراسلام
اسپایکا
پژواک
تنهایی......!!!!!!
حدیث منتظران قائم (عج)
تراوشات یک ذهن زیبا
بهشت بهشتیان
متین
نوشته های دختر تنها و ساده و عاشق
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
داستان کوتاه و شعر
فرهنگی
پارسی هنر
عدالت جویان نسل بیدار
رد پای یک هنرمند
roksana


ماجراهای من و دخترم
سارا طالبیان
معاصران
سه شنبه های داستان
قدم زدن در حاشیه
وحید خیرآبادی
داستان کوتاه و شعر
شعر نو
مترجم قلم طلایی
انجمن ماتیکان داستان
مهدی آخرتی
چغوک ایمان مرصعی
دیکشنری


ماجراهای من و دخترم
/azpopup
همشهری داستان
جاده..علیرضا
مطالعات ارتباطی
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

دریا و چشم هایت
مینیمال. مسوول پذیرش
حتی سؤالاتِ کتابِ تستِ کنکورت - عاشق که باشی - بیتهای محشری دار
غیر شیدایی مرا داغی به پیشانی نبود...
آقا دلم گرفته شبیه هوای شهر
جبران خلیل جبران
نیچه
دریا
نکته واجب تر از نون شب
شرمی است در نگاه من اما هراس نه
[عناوین آرشیوشده]